چکیده:
هر مکتب و یا آموزه عقیدتی، به مقداری که ظرفیت اصلاح مردم و ایجاد تحولات مثبت در جامعه را داشته باشد، به همان میزان میتواند زمینه سوء استفاده راهزنان و فرصت طلبان را داشته باشد. آموزههای خاص تشیع، مانند انتظار، شهادت طلبی و موعودباوری هم از این مقوله استثناء نیست؛ پیروان فرقه بابیه با استفاده از فضای خاص سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی که در زمان بروز آن فرقه وجود داشت این آموزهها را در جهت بسیج مردم در نفی اسلام و ایجاد بدعت در اعتقادات به کار گرفتند و با بهره گیری از عناوین، کار تشکیلاتی و برنامهریزی بلند مدت زمینه تشکیل فرقه ضاله بهائیت را هم ایجاد نمودند که مورد بهرهبرداری استبداد و استعمار در تثبیت حاکمیت آنها بر مردم قرار گرفت.ما در این مقاله در پی آنیم که راهکارهای سیاسی پیروان و مدعیان بابیه را در جهت کسب قدرت با استفاد از ابزار فرهنگی و عقیدتی بررسی نموده و پیامدهای آن را نیز تشریح نمائیم.
خلاصه ماشینی:
"1 این مفاهیم وقتی روشن میشود که توجه کنیم شورش بابیه، به اسم ظهور امام زمان( و نجات جهانی از ظلم و ستم، آغاز شده است؛ لذا برای آن که بتواند پشتوانه فرهنگی داشته باشد و برای جذب افکار عمومی انگیزهسازی داشته باشد و شور و احساس عمومی را در خدمت اهداف سیاسی و نظامی خود بگیرد، از مفاهیم مربوط به مهدویت استفاده میکند؛ بنابراین چون حضرت عیسی( مشاور و وزیر حضرت مهدی( در نفی فتنه دجال و پیروزی قیام است، ادعای آن مقام میتواند به آن دلیل باشد که برای پیروان نوعی تکلیف سیاسی ـ مذهبی برای مبارزه با ظلم ایجاد کند و جبهه میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، ص199.
گذر زمان نشان داد که همین گونه است؛ زیرا این گزارشات و تصاویر، برای مظلوم نمایی یا تقدس مآبی (به عنوان استقامت و شجاعت) مورد سوء استفاده بابیه و بهائیه قرار گرفت؛ لذا بابیه و به ویژه بهائیه هر دو حیات سیاسی اجتماعی خود را مرهون استعمار هستند و گرنه به دلیل نشانه رفتن تیغ تیز بابیه به فرهنگ عمیق و ریشه دار انتظار و مهدویت که ملت ایران همواره آن را پاس میداشت و نیز فرهنگ عفاف و حجاب که مورد تهدید عناصر بابی مثل قرة العین قرار گرفت، جاذبهای فرهنگی در این فرقه وجود نداشت."