خلاصه ماشینی:
"اخلاق به این معنا یک علم است اما گاغهی منظور از اخلاق،مجموعهی ملکات و صفاتی است که در نفس انسان رسوخ داشته باشد و موجب آن شود که رفتاری متناسب با آن خلق،و بدون نیاز به تأمل و تفکر از وی صادر شود(مسکویه،1411).
جوادی آملی (1385)اخلاق را عبارت از ملکات نفسانی و هیئات روحی میداند که باعث میشود کارهای زشت یا زیبا،به آسانی از نفس متخلق به اخلاق خاص نشئت بگیرند نراقی(ترجمهی مجتبوی،1388)نیز خلق را این گونه تعریف میکند:«ملکهای نفسانی که باعث صدور افعال به آسانی و بدون نیاز به تفکر و تأمل میشود،ملکه کیفیتی است نفسانی که دیر و به کندی زوال میپذیرد.
نفس انسان دارای چهار کشش است:قوهی عقلانی، قوهی غضب،قوهی شهوت و قوهی وهم (نراقی،ترجمهی مجتبوی،1388) هرموجودی دست کم یک خصوصیت دارد که ویژگی اوست و او را از موجودات دیگر متمایز میکند اما در عین حال میتواند ویژگیهایی مشترک با موجودات دیگر داشته باشد.
اگر عقل برهمهی قوا حاکم شود و قوای دیگر را تحت فرمان خود درآورد،به نحوی که در هیچ کاری بدون اشارهی او اقدامی نکنند، همگی به راه اعتدال کشانده میشوند و عدالت در قلمرو تن پدیدار میگردد اما اگر عقل نتواند چیره شود،قوهی غضب، پیوسته انسان را به آزار و دشمنی،و قوهی شهوت،او را به فساد و فحشا وامیدارد و قوهی واهمه در اندیشهی نیرنگ و مکر و فریب است تا خواهشهای دو قوهی شهوت و غضب را عملی سازد(نراقی،ترجمهی مجتبوی،1388).
در این صورت،لذتهای انفعالی گذرا به لذتهایی ماندگار منجر میگردند؛حتی اگر گاهی در اثر جلوگیری از ارضای بیرویهی قوای غیر عقلانی،به دردی گذرا دچار شود؛یعنی برای رسیدن به لذتهای ماندگار،لازم است پیوسته و فعالانه از لذتهای زودگذر و افراطی صرف نظر کنیم."