چکیده:
اشاره پلورالیسم معرفتی، از موضوعات درخور اعتنا در حوزه شناخت است، این بحث در غرب دو موج اساسی داشته؛ یکی در عهد شکوفایی تمدن یونان قبل از میلاد و دیگری از رنسانس به بعد که تا حال حاضر هم چنان به صور گوناگون بروز و ظهور داشته و دارد. در جامعه ما نیز بر اثر رسوخ فرهنگ غرب این مسئله بطور جدی در محافل و کتب علمی محل بحث و نظر است. در این شماره برای بررسی بیشتر این موضوع از جناب آقای دکتر محمد لگن هاوزن که در دانشگاههای آن دیار تدریس و تحقیق کرده اند، دعوت به عمل آمد تا در گفت و گویی با پژوهشنامه قبسات شرکت نمایند و به تعدادی از سؤ الات مطرح در این باب پاسخ دهند، که ضمن سپاس از قبول دعوت از جانب ایشان، توجه خوانندگان فرهیخته را به حاصل این گفت وگو جلب می کنیم. پلورالیسم معرفتی گفتگو با: دکتر محمد لگن هاوزن قبسات: در خدمت شما هستیم تا نظر حضرت عالی را راجع به پلورالیسم معرفتی جویا شویم. دکتر لگن هاوزن: پیش از هر چیز باید موضوع پلورالیسم معرفتی تعیین شود. در مقاله ای که «ادوارد کریگ» (Edward Craig) و بعد از او «استیفن استیچ» در دایره المعارف روتلج (Routlede) در رابطه با پلورالیسم معرفتی نوشته اند، چنین آمده است که این نوع پلورالیسم به معنی قبول کثرت در ملاک عقلانیت یا توجیه یا یقین و...، است. البته می توان در کنار این موارد به کثرت در ملاک ارزش و معرفت نیز قائل شد. با توجه به این معنا می بینیم که پلورالیسم، انواع گوناگونی دارد. یعنی شخص می تواند مثلا درباره ارزش ها پلورالیست باشد، ولی درباره عقلانیت نباشد یا برعکس می تواند درباره عقلانیت پلورالیست باشد، ولی درباره توجیه چنین نباشد. تعریف دیگری که بنده در کتاب خودم درباره پلورالیسم دینی از آن استفاده کرده ام فکر می کنم در اینجا، تذکر آن سودمند باشد تا این چیزها خلط نشود، بحثی درباره کثرت گرایی یا پلورالیسم دینی یا تفاوت در اعتقاد مطرح بود که آیا همیشه می توانیم دلیل این تفاوت را اشتباه معتقدین در ملاک معرفتی بدانیم یا نه. اگر بتوانیم بگوییم که ممکن است دو نفر در اعتقاداتشان اختلاف نظر داشته باشند در حالی که وظیفه معرفت شناسی را نادیده نگرفته اند،
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر روش خاصی را که مخالف روش عقلا باشد به کار نگرفته، البته ممکن است نکتههای خاصی، شیوههای بسیار لطیفی در قرآن بکار گرفته شده باشد که عموم مردم توان درک آن را نداشته باشند، ولی معنای کار چنین نیست که شیوه بیان قرآن، بیان حقایق بدون سابقه است که برای فهم آنها باید از فرد دیگری بپرسیم که شیوه فهم مقاصد قران و اصول و قواعد آن کدام است؟ بر عکس از همان شیوه عقلایی استفاده میکنیم، اما همانطور که فهماندن مطالب در بین عقلا دارای مراتب است، هرقدر مفسر بیشتر به حقایق قرآن آشنا و با زبان آن آشناتر و سطح فهم او بالاتر باشد، ممکن است نکتههای دقیقتر و لطیفتری را از قرآن استفاده کند، اما به هر حال این امر بدین معنا نیست که زبان قرآن زبانی غیر از زبان عقلاست که در معانی و محاورات خود به کار میبرند.
اگر ما از یک متن، برداشتی کردیم و بعد خیال کردیم برداشت روشنی هم هست، اما خلاف برهان عقلی است آن برهان عقلی میتواند شاهد نادرست بودن برداشت ما باشد مثلا آیاتی که برحسب ظاهر و در ابتدا انسان خیال میکند دال برجسمانیت خدای متعال است مثل: «جاء ربک» و «الملک صفا صفا»، «الرحمن علیالعرش استوی» در محیطی که خود قرآن مطرح کرده که «لیس کمثله شی» و خدا را به عنوان یک موجود غیرجسمانی پذیرفتهاند، وقتی گفته شود که «جاء ربک» اگر در ابتدا معنای جسمانی به ذهن بیاید فورا باید این برداشتمان را رد کنیم و بگوییم شاهد عقلی بر نادرست بودن این برداشت وجود دارد."