چکیده:
کشور پدیده ای انسانی و حاصل بینش سیاسی اوست. این مفهوم دربرگیرنده واحدهای سیاسی ـ جغرافیایی مستقل است که برجسته ترین تقسیم بندی جهان کنونی را شکل می دهند و هم زمان با شکل گیری سیاسی ایران در دوره هخامنشیان واقعیت پیدا کرد. در دوره اشکانیان نهاد کشور در ایران تداوم یافت و در دوره ساسانیان با پرداخته شدن مفهوم ایرانشهر، کشور و هویت ملی ایرانی تثبیت شد. با ورود اسلام، ایران جزئی از دارالاسلام و مردم ایران جزیی از امت اسلام شدند. عدم توجه به مفاهیم سرزمینی و مرزهای سیاسی در این دوره، نظام کشور را در ایران برهم زد. فردوسی در این عصر شاهد تاخت و تاز، ناامنی و فراز و فرود حکومت ها است. از این رو با توجه به منابع کهن ایرانی و آیین کشورداری دوره ساسانی به خلق شاهنامه پرداخت. در این پژوهش برآنیم تا با مطالعه این اثر به شناخت واژه و مفهوم کشور، تبیین کاربردهای آن، معادلات و رویدادهای مربوط به کشور، و همچنین مفهوم مرز بپردازیم. در این مقاله نشان داده می شود که شاهنامه، سند آشنایی ایرانیان با مفاهیم کشور و مرز در دوران باستانی و قرن ها پیش از عهدنامه وستفالی است.
خلاصه ماشینی:
"همچنین فردوسی در شاهنامه نیز نام برخی ازرودخانهها را با دریا آورده است: {Sهمی رو چنین تا سر مرز هند#وز آنجا گذر کن به دریای سندS}(فردوسی،1387:112){Sکه کند این پسندیده دندان پیل#که آگند با موج دریای نیلS}(فردوسی،1387:132)به نظر میرسد آنچه باعث جدایی این هفت کشور از هم در متون باستانی میشودنه دریا به مفهوم امروزی آن بلکه رودخانۀ بزرگ باشد؛زیرا رودهای سند،دجله وجیحون محدودههای طبیعی فلات ایران هستند و در دورههایی مانند دوره ساسانی،مرزهای سیاسی ایران نیز بودهاند.
بخشیاز این تقاضا در ارتباط با مفاهیم امروز جغرافیای سیاسی قابل تأمل است: {Sز جیحون تا ماورا النهر بر#که جیحون میانجی است اندر گذر#بروبوم ما بود هنگام شاه#نکردی بر آن مرز ایرج نگاه#همان بخش ایرج ز ایران زمین#بداد آفریدون و کرد آفرین#از آن گر بگردیم و جنگ آوریم#جهان در دل خویش تنگ آوریم#بود زخم شمشیر و خشم خدای#بیابیم بهره به هردو سرای#وگر همچنان چون فریدون گرد#به تور و به سلم و به ایرج سپرد#ببخشیم و زانپس نجوییم کین#که چندین بلا خود نیرزد زمین#سرانجام هم جز به بالای خویش#نیابد کسی بهره از جای خویش#کس از ما نبینند جیحون به خواب#وز ایران نیایند زین روی آب#مگر با درود و سلام و پیام#دو کشور شود زین سخن شادکامS}(فردوسی،1387:62).
در این بخش نیز فردوسی این ایالات خراجگذار را کشور خطاب میکند: {Sبدانید کامروز دارا منم#گر او شد نهان آشکارا منم#فزون است از آن نیکوییها که بود#به تیمار رخ را نشاید شخود#همه مرگ راییم شاه و سپاه#اگر دیر مانیم اگر چندگاه#بنه سوی شهر صطخر آورید#بپویید ما نیز فخر آورید#همان است ایران که بود از نخست#بباشید شادان دل و تندرست#نوشتند نامه به هر کشور#به هر نامداری و هر مهتریS}(فردوسی،1387:330) بررسی واژگان نزدیک به مفهوم کشور شهر،بوم،زمین و مرز واژگان پرکاربردیاند که هریک دارای بار معنایی ویژۀ خود بودهو در اشاره به سرزمین سیاسی بهکار رفتهاند."