چکیده:
رویکرد یا مطالعات پسااستعماری از حوزه های مطالعاتی جدید در مورد کشورهای موسوم به جهان سوم است. این رویکرد نگرشی است انتقادی به مجموعه ای از رهیافت های نظری غربی که پیامدهای گوناگون دوره استعماری را بر جوامع مستعمره شده، جهان سوم و دیگر جوامع غیرغربی مورد مطالعه قرار می دهد. از رویکرد پسااستعماری، ارزش ها، سنت های فکری، ادبیات، معرفت و پژوهش های علمی غربی آگاهانه و به طور تاریخی سنت ها، صورت های فرهنگی زندگی و بیان غیرغربی را در قالب مفهوم دیگری یا بقیه به حاشیه رانده یا نادیده گرفته اند. هم چنین، مطالعات پسااستعماری با واکاوی تاریخی برساخت مفهوم شرق و نگاهی انتقادی به ابداع مفهوم غرب، نگرش جدیدی را در باب مسایلی چون جهانی شدن، امپریالیسم متاخر فرهنگی، شرق شناسی، غرب و دیگری، هویت دورگه، تقلید و مانند آن مطرح می سازد. این مقاله ضمن مطالعه تاریخی پیدایش رویکرد پسااستعماری، به طرح موضوع هایی چون زبان، ادبیات، هویت، شرق شناسی، تولد غرب، دیگری، جهانی شدن، نو امپریالیسم، مفاهیم دورگه و تقلید از این رویکرد می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"-گفتمان شرقشناسی موجود در رویکرد پسا استعماری چیست و چگونه تاریخ ظهور غرب را به تصویر میکشد؟ -مفهوم«دیگری»به عنوان یک سازۀ غربی چه نقشی در تولید معرفت و سیاست غربی ایفا میکند؟ -جریان جهانی شدن در رویکرد پسا استعماری چه جایگاهی دارد و این امر چه پیامدهایی به دنبال دارد؟ -سر انجام هویت در عصر کنونی چیست و چگونه تئوریزه میشود؟ -نسبت هویت ایرانی با استعمار در ایران معاصر چگونه بوده است؟ سابقه پژوهش مباحث متعدد و البته پراکندهای در محافل غیر دانشگاهی و عمومی در زمینۀ رویکرد پسا استعماری و ابعاد آن عنوان شده است و نگاهی گذرا به منابع اینترنتی و روزنامهها این نکته را نشان میدهد.
نظریه پردازان پایبند به رویکرد پسا استعماری معتقدند که تردیدی در گسترش و سلطۀ فزایندۀ یک فرهنگ در جریان جهانی شدن وجود ندارد،با این حال این فرهنگ همان ارزشها،هنجارها و باورهای قوم محور غربی است که در ظاهری عام و غیر قومی عرضه میشود.
بر این اساس،همان طور که بسیاری از اندیشمندان انتقادی مانند فوکو، فروم و جیمسون یا متفکرانی چون آگامبن،ژیژک،رانسیر،بادیو و دیگران اشاره کردهاند،نظام سرمایه داری یا همان سامان استعماری کهن چنان مبدل شده و اشکال علمی،هنری،زیبایی شناختی و بهطور کلی فرهنگی به خود گرفته است که به زحمت میتوان چهرههای چندگانۀ آن را شناخت؛به طوری که گاه نظام سرمایه داری نوین چنان سوژههای خود را متقاعد میکند که گویی این شیوۀ جهان زیست آخرین شکل ممکن حیات بشری است."