چکیده:
این مقاله به بررسی ویژگیهای «روش ارسطو برای حل مسائل فلسفی در مقایسه با روش سقراط و افلاطون میپردازد. برای پاسخ به این پرسش، نخست توصیفی از روش سقراط و روش افلاطون در حل مسائل فلسفی ارائه شده است و در ادامه، نقدهای ارسطو بر این روشها بیان و سپس با تمرکز بر روش ارسطو, به ویژگیهای روش فلسفی او اشاره شده است. در ادامة مقاله، با تمرکز بر یکی از دشواریهای ناشی از روش دیالکتیک، روش ارسطو در حل دشواری به تفصیل تبیین شده است. پرسشی که او مطرح میسازند این است که بحث از مبادی برهان به یک علم یا به چند علم تعلق دارد؟ در مورد این مبادی دو گزینه در مقابل هم قرار گرفتهاند: الف) «بحث از مبادی برهان به یک علم تعلق دارد؛ ب) «بحث از مبادی برهان به چند علم تعلق دارد. ارسطو تلاش میکند تا راهحلی برای دشواری بیابد. به نظر او، بررسی مبادی علوم و به ویژه اصل عدم تناقض ـ به منزلة بنیادیترین اصل در پژوهش ـ وظیفة یک علم است و آن علم نیست مگر فلسفة اولی؛ زیرا مبادی برای همة موجودات معتبرند، و افزون بر این، اصول پژوهش در هر علمی نیز به شمار میآید
خلاصه ماشینی:
"میان روش دیالکتیک افلاطون و روش گفتوگوی سقراط، تفاوتهای مهمی وجود دارد که در این قسمت به برخی از آنها اشاره میشود؛ اولا دیالکتیک علم واحدی است که هدف آن «شناخت هستی حقیقی هر چیز» است، 34 نه آنکه صرفا به دنبال تبیین مفهومی واژههایی باشد که به کار میبریم.
حال این پرسش مطرح میشود که آن واقعیتی که وی با استفاده از روش دیالکتیک دستیابی به آن را هدف قرار داده است چیست؟ به عبارت دیگر، سرانجام روش افلاطون به کجا میانجامد؟ او چنین پاسخ میدهد: گفتم ایدة خوب را باید چنان چیزی تصور کنی که در پرتو آن، موضوعات شناختنی دارای حقیقت میشوند و روح شناسنده دارای نیروی شناسایی میگردد.
افزون بر این، اشکال دیگری که مطرح میکند این است که افلاطون معتقد است مبادی علوم خاص نیز اثباتپذیر است؛ در حالی که ارسطو بحث از مبادی همة علوم را کار فلسفة اولی میداند و معتقد است اگر قرار باشد برای این مبادی نیز طلب برهان کرد، سلسلة برهانها تا بینهایت ادامه پیدا خواهد کرد و در این صورت، اصولا هیچ معرفت علمی به دست نخواهد آمد.
3. با بررسی روششناسی ارسطو، باید گفت: ارسطو در نقد این دیدگاه افلاطون اولا، تعریف اشیاء به تنهایی را برای دستیابی به معرفت علمی کافی نمیداند، بلکه معتقد است در فلسفه باید از برهان نیز مدد جست.
علاوه بر این، اشکال دیگر این است که افلاطون معتقد است که مبادی علوم خاص نیز اثباتپذیر است، در حالی که ارسطو بحث از مبادی همة علوم را کار فلسفةاولی میداند و معتقد است که اگر قرار باشد برای این مبادی نیز طلب برهان کرد، سلسلةبراهین تا بینهایت ادامه پیدا خواهد کرد."