چکیده:
مساله اراده الهی و نسبتش با افعال انسان از دیرباز در تاریخ تفکر اسلامی مورد بحث و نزاع بوده است و شاید از موضوعاتی بوده که در شکل گیری نحله های کلامی اولیه نقش مهمی ایفا کرده است. این موضوع در کلام و فلسفه و حتی علم اصول فقه به مناسبتی مطرح شده است. یکی از اندیشمندانی که به این مساله پرداخته، امام خمینی (ره) است. وی که به عنوان فقیه، فیلسوف و عارف به مسائل کلامی نگاه جامع نگر دارد به این مساله نیز با نگاهی عمیق و جامع وارد شده است به نحوی که نه دچار افراط و تفریط های معتزله و اشاعره شده و نه گرفتار برخی تنگ نظری های متکلمان شیعه. وی در عین حال که از مبانی صدرایی در تحلیل مباحث بهره گرفته، نگاهی مستقل به این مساله داشته است. از سویی دیدگاه معتزله و اشاعره را به خوبی تقریر نموده و سپس مورد نقد قرار داده است و از سوی دیگر نارسایی برخی نظرات متکلمان و اصولین شیعه را نشان داده و با نگاهی فلسفی، عرفانی و نقلی اراده خدا را در مقام ذات و فعل، تبیین و سازگاری آن را با اختیار انسان اثبات کرده است.
خلاصه ماشینی:
"ممکن است اشاعره در پاسخ بگویند که اراده قدیم است ولی مراد حادثاست پرسش این است که تفکیک مراد از اراده در موجود ممکن مثل انسان معنا دارد،اما در خداوند که هیچ امری در مرادش تأثیر ندارد تفکیک مراد از اراده چه معنایی دارد؟ یکی دیگر از مبانی امام به تبع ملاصدرا این است که صدور کثیر بدون واسطه از واحدبسیط از جمیع جهات مستلزم ترکیب است و این سخن که صدور کثیر از واحد درغیر فاعل مختار محال است،اما فاعل مختار هر چیزی را میتواند اراده کند،سخنی باطلاست،زیرا در خداوند اختیار و اراده عین ذات بسیط است و هرچه از اراده صادر شود از ذات صادر شده است در نتیجه فرض کثرت و تجدد در اراده مستلزم کثرت و تجدد وتغییر در ذات است و به نظر میرسد گوینده سخن فوق اراده خدا را با ارادۀ انسان قیاسکرده است(همان،ص 71).
امام خمینی(ره)در توضیح اشکال اشاعره بر وحدت طلب و اراده اظهار میدارد که بهگفتۀ آنان،اگر بگوییم طلب با اراده اتحاد دارد لازم میآید در مورد تکالیفی که به کفارشده است بلکه در مورد تکالیفی که به مطلق افراد نافرمان شده است یکی از دو مطلب رابپذیریم:یا آنکه بگوییم در اینگونه تکلیف،ارادۀ جدی از طرف خدای تعالی نیست،بلکه صورت تکلیف و طلب است نه حقیقت تکلیف و طلب یا آنکه اگر گفتیم تکلیفکفار و اهل عصیان حقیقی است و صوری نیست باید بپذیریم ارادۀ خدا از مرادش تخلفکرده است،زیرا کفار و اهل عصیان دستورات الهی را به جای نیاوردهاند و آنچه خدایتعالی اراده کرده بود انجام ندادهاند و هردو مطلب بالا باطل است."