چکیده:
ویلیام جیمز، فیلسوف و روان شناس آمریکایی (1910-1842) و مبتکر نظریه تجربه گرایی اساسی است. این نظریه که دارای ابعاد فلسفی و روان شناختی است، به نوبه خود نظریه ای بدیع در هر یک از این دو قلمرو به شمار می آید و با دیدگاه فلسفی پراگماتیسم او در ارتباط کامل و ژرف است که تفسیر نوینی در سنت پراگماتیستی آمریکایی تلقی می شود. واکاوی اندیشه های فلسفی و روان شناختی جیمز به ویژه در باب مساله تجربه دینی، بدون ملاحظه و فهم دقیق این ارتباط میسر نیست، از سویی دیگر هر یک از این دو رهیافت نیز به نوعی با چگونگی مواجهه شخصی جیمز با مفاهیم دین و تجربه دینی یا ایده های خداگروانه وی مرتبط است. از آنجا که در بررسی دیدگاه جیمز در باب تجربه دینی، تاکید بر هر یک از این رهیافت ها به نحو خاص، یکسونگرانه تلقی می شود، در این مقاله سعی داریم چگونگی درهم تنیدگی این سه نوع رویکرد شخصی یا رهیافت را در معرفی اجمالی ویژگی های تجربه دینی از سوی جیمز نشان دهیم
خلاصه ماشینی:
"در مقایسۀ آراء جیمز با آراءعارفان اسلامی،باید توجه داشت که مجموع علل و عوامل پیدایش اندیشۀ تجربۀ دینیدر غرب،از ضدیت و تقابل با عقلگرایی و الهیات طبیعی(سلطۀ عقل محض)گرفته تافلسفۀ انتقادی کانت و تقلیلگرایی دین به اخلاق و نقادی کتاب مقدس و تردید درحجیت متون مقدس و شکلگیری الهیات ثبوتی شلایر ماخر،با آنچه که در عالم اسلام بهعنوان زمینههای تاریخی یا معرفتی شکلگیری مکاتب مختلف عرفانی مطرح است،به کلی متفاوت است.
. جیمز در مقام روانشناس تجربی یا تجربهگرای اساسی جیمز در مقام روانشناس تجربی دین،قصد داشت به توصیف و طبقهبندی تجارب دینی،بپردازد،فارغ از اینکه در مقام پراگماتیست و با معیار داوری معنوی درصدد تعیین ارزشو اهمیت آنها باشد یا در مقام یک خداگرا بخواهد عقاید یقینی خود را در شکلگیری آراءاش با دخالت نگرشهای الهیاتی و شخصی نشان دهد،اما یک بررسی انتقادی ازآراء او در باب دین و تجربۀ دینی حاکی از آن است که این چشماندازها در شکلگیریآراء پیچیده و منسجم او در باب تجربۀ دینی،در ارتباطی وثیق و متداخل با یکدیگرند؛چنانکه در این پیکرۀ ناهمگون فکری هرگونه تلاش برای تعیین مرز دقیق میان آنها باشکست مواجه میشود.
لذا جیمز نسبت به دین جمعی و شعایر بیتوجه نبود،بلکه آن را در ارتباطی وثیق وپویا با همین کانون ژرف وجودی حیات دینی مییافت و این نکتۀ مهم با بررسی دقیقکتاب انواع تجربۀ دینی آشکار میشود،آنجا که تصریح میکند: انسان مؤمن و مخلص،هنوز هم چون گذشته معتقد است که حضور خداوند را درخلوت اتاق خود یا در مزارع احساس میکند و اینکه ناگاه در اجابت دعاهایش،یاری خداوند از راه میرسد و قربانی گزاریهایش به درگاه این واقعیت نامشهود،اورا سرشار از امنیت و آسایش میکند (James,op."