چکیده:
بیشتر اندیشهها، مذهبها و نحلههای فکری در پی ایجاد نظمی نوین و نظامی مطلوب برای آینده جهاناند. در سه دهه اخیر، سه نظریه جهانگرایانه «پایان تاریخ» (فوکویاما)، «جنگ تمدنها» (هانتینگتون)، «اسلام سیاسی» (امام خمینی() در دو قالب پیشنظام مردمسالاری دینی (جمهوری اسلامی) و نظام کامل، قطعی و نهایی حکومت مستضعفان (امام زمان()، بیش از دیگر نظریهها توجه جهانیان و اندیشهورزان را به خود جلب کرده و ندای ساختن جهانی جدید را سر دادهاند. در واقع، سه نظریه برای جهانیشدن یا جهانیسازی پیش و روی جامعه جهانی است که میتوان آن را در دو نظام لیبرال ـ دموکراسی شامل دو نظریه جهانشمولانه و همخانواده فوکویاما و هانتینگتون و مردمسالاری دینی شامل دو نظریه مرتبط به هم و از یک سنخ امام خمینی( و امام عصر( خلاصه کرد. پرسش این است که کدامیک از این نظریهها، ظرفیت و توان لازم را برای تأسیس نظام جهانی دارند؟ با مرور و مطالعه مختصات و صفات این نظریهها و نظامها، پاسخ به این پرسش را پی میگیریم.
خلاصه ماشینی:
"629 به بیان دیگر، فوکویاما، نظریهپرداز امریکایی، این نظریه را پس از شکست کمونیسم مطرح کرده است و در آن میگوید که تاریخ جهان به هدف و پایان خود رسیده و دموکراسی لیبرال به عنوان تنها سیستم سیاسی ابقا شده است.
از نگاه او برای حفظ تمدن غربی، باید اهداف زیر را پیگیری کرد و به سرانجام رساند: الف) دستیابی به همگرایی سیاسی، اقتصادی و نظامی بیشتر و هماهنگ کردن سیاستها با این هدف که کشورهای متعلق به تمدنهای دیگر، اختلافات خود را با کشورهای غربی حل کنند؛ ب) پذیرش جایگاه روسیه به عنوان کشور کانونی آیین ارتودوکسی و قدرت محلی مهم با منافعی مشروع در حفظ امنیت مرزهای جنوبی خود؛ ج) ادغام کشورهای غربی اروپای مرکزی در اتحادیه اروپایی و ناتو یعنی کشورهای گروه ویسگراد، جمهوریهای حوزه بالتیک، اسلوونی و کرواسی؛ د) کمک به غربیشدن امریکای لاتین تا حد امکان و ایجاد پیوندهای نزدیکتر بین کشورهای امریکای لاتین با غرب؛ هـ) محدود کردن گسترش قدرت نظامی متعارف و نامتعارف کشورهای مسلمان و چین؛ و) کند کردن شتاب دور شدن ژاپن از غرب و نزدیک شدن این کشور به چین؛ ز) حفظ برتری تکنولوژیک و نظامی غرب بر تمدنهای دیگر.
از این رو، پس از انقلاب اسلامی، مطالعات وسیعی برای شناخت رابطه بین دین و دولت الهام گرفته از انقلاب اسلامی در امریکا به مرکزیت دانشگاه شیکاگو آغاز گشت، ولی با هم دیدن و با هم خواستن دین و سیاست در دنیا (مانند جنبش الهیات رهاییبخش امریکای لاتین) و بهویژه دنیای اسلام (مانند حماس و حزبالله) به ارزشی نهادینهشده تبدیل شده است."