چکیده:
مثنوی معنوی، شاهکار بزرگ مولانا، شاعر و عارف نامی قرن هفتم هجری است که یکی از آثار برجسته و کمنظیر در حوزۀ ادبیات فارسی و عرفان اسلامی- ایرانی است. این منظومۀ بزرگ، با توجه به نوع تفکر و هدف شاعر از سرودن، در غالب مواضع، معنامحور است؛ و هر کجا شاعر بر دوراهی صورت و معنا قرار گرفته، بی هیچ تردیدی، «صورت» را فدای «معنا» کرده است. این مقاله به بررسی یکی از مصادیق این ادعا - یعنی ساختشکنیهای مثنوی در حوزۀ دستور زبان فارسی - میپردازد و این نکته را همراه با شواهد و مثالهایی بیان میکند. این پژوهش در سه بخش تنظیم شده و به ویژگیهای دستوری سبک خراسانی در مثنوی، ساختشکنی دستوری به ضرورت وزن و قافیه و ویژگیهای خاص زبانی در مثنوی پرداخته است.فقر از اصطلاحات و تعابیر کلیدی و مهم در عرفان و تصوف است و در تمام منابع و میراث مکتوب عرفانی، مدخل مخصوص و خاصی بدین مقوله، اختصاص یافته است و در نگاه تخصصی، فقر از پایه های اساسی طریقت بوده و این مقام در مثنوی بحث شده است و مولانا، نگاه و نظر تازه و نوی را در این باب ارائه نموده است. با مطالعه و بررسی شش دفتر مثنوی و مقایسۀ آن با تعاریف مشایخ پیشین و تطور معنایی «فقر»، این نتیجه، حاصل شد که فقر در مثنوی، به معنای عدم املاک، عدم تعلق قلبی به غیر خدا، فنا و نیاز «إلی الله»، به کار رفته است. هم چنین مولانا بین فقر ممدوح و فقر مذموم، فرق قایل است؛ گرچه بیشتر، فقر در مثنوی، مترادف با فنا به کار رفته است؛ و در این معنی، بیشتر شامل فقر صفاتی است هر چند که مولوی به فقر ذاتی بیشتر پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"در این جا به برخی از ویژگیهای سبک خراسانی در مثنوی به عنوان نمونه، اشاره میشود: 1) کاربرد افعال ترکیبی نظیر «حدیث کردن» و «قصه کردن» کاربرد اینگونه افعال، در شعر سبک خراسانی، رواج دارد و به طور تقریبی در تمام دیوانهای شاعران آن دوره، مشاهده میشود: بزرگوارا نامآورا خداوندا حدیث خواهم کردن به تو یکی نبوی (منوچهری، 1384: 145) جوابی دهی شور شهری نشانی حدیثی کنی کار خلقی گشایی (فرخی، 1385: 395) و در مثنوی نیز اینگونه به کار رفته است: نی حدیث راه پرخون میکند قصههای عشق مجنون میکند (مولوی، 1386، د1: ب13) «حدیث کردن و قصه کردن» در دیوان شمس نیز وجود دارد: قصه چه کنم که بر عدم نیز نامش چو بریم هستی افزاست (مولوی، 1370، ج1: غ364) البته، باید توجه داشت که در غالب مواضع، مولانا این دو فعل را به صورت عادی زمان خود، یعنی «حدیث گفتن» و «قصه گفتن» به کار برده است: لیک میگویم حدیث خوش پیی (مولوی، 1386، د4: ب2368) با حکیم او قصهها میگفت فاش (همان، د1: ب159) 2) کاربرد «ی» به جای «می» ماضی استمراری این کاربرد نیز در شعر سبک خراسانی بسیار مورد استفاده بوده است؛ البته گفته شده که «در متون قدیم فارسی، «-ی» به فعل ماضی میپیوسته و از آن فعلی میساخته است که بر انجام گرفتن کاری به طور عادت در گذشته دلالت میکرده است»(ابوالقاسمی، 1387: 244)."