چکیده:
همگی ما تاکنون عبارت «معجزه آسیای جنوب شرقی»را بارها شنیده ایم. در فضایی که نظریه های وابستگی و نظام جهانی، رویکرد قالب داشتند، کشورهای این حوزه سریع ترین رشد اقتصادی تاریخ جهان را تجربه کردند. به باور بسیاری از محققین، کشورهای این منطقه با تقدم بخشیدن به توسعه اقتصادی و به تعویق انداختن سایر جنبه های توسعه به این مهم نایل آمده اند. در این مقاله ما بر آنیم جنبه های مختلف این موضوع را بررسی کرده و نشان دهیم که توسعه اقتصادی در این منطقه نه تنها همراه با توسعه فرهنگی و اصلاحات سیاسی بلکه تا حدود زیاد نیز ناشی از موارد مزبور بوده است. در این راستا، چارچوب وبری توسعه را اتخاذ کرده ایم تا نشان دهیم جنبه های مختلف توسعه کاملا اندرکنش داشته و تنها بر بستری مساعد از فرهنگ توسعه یافته و نظام سیاسی اصلاح ساختار شده، امکانپذیر است.
All of us have heard about the Asian South East miracle many times. In the situation that dependency and world system theories was whimpering over the third world countries، the countries of this region experienced highest economic growth in history in according to WB. Many of researchers believe that this have been achieved by making economic development prior and suspending other development aspects. In this article we are trying to inquire this problem in different aspects and demonstrate that economic development in this region has been not only accompanied by cultural development and political reforms but also rooted in mentioned fields. Thus we have adopted Weberian framework of development theory to show different aspects of development are interacted and enabled only on an appropriate context of developed culture and reformed political system.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ما بر آنیم جنبههای مختلف این موضوع را بررسی کرده و نشان دهیم که توسعه اقتصادی در این منطقه نه تنها همراه با توسعه فرهنگی و اصلاحات سیاسی بلکه تا حدود زیاد نیز ناشی از موارد مزبور بوده است.
مقدمه امروزه بحث از استراتژیهای توسعه از اساسیتیرن مباحث در حوزه علوم سیاسی است و کشورهای جهان سوم هرکدام در راستای خروج از حاشیهی نظام جهانی استراتژیهای توسعهای متنوعی را اتخاذ کرده و برخی از آنها کنفرانسهایی مهم نظیر کنفرانس باندوگ (1955)را تشکیل دادند(تیبورمند،1335،1).
گذشته از تحقیقات آدریان لفت ویچ،وو کومینگز )sgnimuC ooW( در اثر خود یعنی «اقتصاد سیاسی رشد در آسیای شرقی»نشان میدهد که چگونه کنترل و کانالیزه کردن رانتها در جوامع در حال توسعه میتواند کلید پیشرفت و جهش اقتصادی این کشورها باشد.
ایجاد رانتها نه تنها برای انباشت اولیه و آموزش حیاتی بود؛بلکه رانتهای انتقالی نیز برای حفظ ثبات سیاسی ضروری بود هرچند پیامدهای سیاسی این انتقالات در کشورهای مورد بحث کاملا متفاوت بوده است.
بنابراین در این منطقه به موازات گسترش و رشد ضلع اقتصادی لیبرالیسم شاهد تقویت ضلع فرهنگی آن نیز هستیم و همین پدیده خود به یکی از زیرساختهای مهم توسعه ای در منطقه مبدل شده است.
نتیجه در یک جمع بندی کلی از مباحث مطرح شده باید گفت؛هرچند که دولت و متغیرهای سیاسی نقشی بسزا در توسعه اقتصادی منطقه داشتهاند اما هرگز به تنهایی این نقش را ایفا نکردهاند.