خلاصه ماشینی:
"این نکتهای است که درباره کلیت کتابمدیریت ارتباطات علمی باید در نظر داشت،چرا که هر کتاب برآمده از شبکهای از متون،و دارای خصلت«بینامتنی»7استو نمیتوان آن را مستقل از متن تاریخیای که از آن سربرآوردهتحلیل کرد اگر به کتاب مدیریت ارتباطات علمی نگاهی کلی بیندازیم،ممکن است در بادی امر گمان کنیم با اثری روشمند و منسجمروبروییم.
جالب است کهمؤلفان در فراز دیگری از همین فصل،اذعان میکنند که نبایداجتماع علمی را به گروهی از دانشمندان تقلیل داد(علیدوستی،خسروجردی و دوران،1388،ص 5)،بلکه باید آن را در سطحروابط میان سوژههای اجتماعی تعریف کرد.
البته خوب است ایشان به این پرسشپاسخ دهند که آیا دانش یا علم حضوری/غیر اکتسابی نمیتواند دانش نهان محسوب شود،و آیا نمیتوان آن رابه مرتبه دانش آشکار درآورد؟اگر پاسخ به اینپرسشها مثبت است،پس گفته مؤلفان مبنی براینکه«مدیریت ارتباطات چنین دانشی[یعنیدانش حضوری/غیر اکتسابی]را دربرنمیگیرد»نقض خواهد شد.
این جمله و برخی از جملات دیگر کهدر سراسر کتاب به چشم میخورند،از نظر علمی افاده معنیمحصلی نمیکنند در ادامه فصل دوم،«سطوح ارتباطات علمی»بر سهمبنا دستهبندی شدهاند(علیدوستی،خسروجردی و دوران،1388،ص 34-36)؛محتوا،نوع ارتباطگر،و قلمرو سازمانی-جغرافیایی.
نکته جالب اینکه در مدلهایی که نویسندگان در فصل سوم ارائهکردهاند،هیچ یک از این سه نوع سازمان به عنوان فرستنده یاگیرنده در نظام ارتباطات علمی مطرح نشده است.
اما به نظر می رسد بیشتر مدلهایی که در فصلسوم ارائه شدهاند،«مدل ارتباطات علمی»اند،نه«مدل مدیریتارتباطات علمی»؛یعنی این مدلها صرفا در صدد بودهاند نظامارتباطات علمی را از حیث عناصر و فرایندها«توصیف»کنند،نه اینکه بایستههای مدیریتی را برای اداره ارتباطات علمی«توصیه»نمایند.
n,silleb ed- rebyc ot xedni noitatic ecneics eht morf:sisylana ."