چکیده:
قواعد فقهی از ابزارهای مهم برای کشف مکتب اقتصادی است. به دلیل اهمیت بازار کار،
مقاله به قواعد فقهی مرتبط با آن و آثار هر یک میپردازد. کنار قواعد فقهی مرسوم
مثل اتلاف، ایتمان، احسان، المؤمنون عند شروطهم و عسر و حرج کوشیده است با استفاده
از متون دینی، برخی از قواعد فقهی جدید را اصطیاد کند. طرح قواعد جدید مثل اسراف،
اضطرار، عدم انحصار، آزادی و عدم اکراه، تعاون، حجیت بازار مسلمانان و حق اولویت
بهصورت احتمال و کارکردهای آن، زمینة گسترش بررسی عمیقتر برای کشف قواعد جدید را
فراهم خواهد ساخت.
The Rules of Figh are among major tools in discovering the Islamic economic doctrine. Given the importance of labor market، this article addresses the related the Rules of Figh and their implications on the labor market. Using religious texts and references، the author has attempted to draw new fiqhi laws to be added to other conventional the Rules of Figh such as Itlaf، Iteman، al-momenoon enda Shrotehem، Usr wa Haraj. Probably introdvcing new Rules such as Israf (wastage) Idhterar (emergengey)، Adem inhesar (anti monopoly)، Adam Ikrah (freedom of action)، Taawoon (cooperation)، Hujjeiat Bazar Mosalman (the authority of Muslim market) and Haqe Awlaweiat (the right of priority) and the applications of these new Rules will set the stage for deeper investigation for discovering new Rules.
خلاصه ماشینی:
این موارد از نوع اضطراری است که مضطر احساس میکند که چه ضرری را تحمل میکند؛ ولی اضطرارهایی هست که حتی خود مضطر هم احساس نمیکند که از طرف جامعه مورد اضطرار واقع شده است و این در فقه تحت عنوان اضطرار نیامده است؛ ولی به جهت عدالت اسلامی و حرمت هرگونه ظلم و اجحاف و استثمار، سوءاستفادههایی که از مردم میشود حرام است؛ مثل اینکه قدرت اقتصادی در اختیار افراد معدودی باشد و آنچنان بر طبقة کارگر زندگی تنگ شود که همیشه اضطرارا کار خود را به قیمت نازل بفروشد و یا تراستهایی که فروش کالایی را در انحصار دارند، مصرفکننده را استثمار کنند؛ یعنی زیادتر از قیمتی که در صورت عدم انحصار در اختیار مصرفکننده قرار میگرفت، از مصرفکننده میگیرند» (مطهری، 1368: ص216 ـ 219).
اگر همة مردم درآمد کافی داشته باشند و بتوانند نیازهای خود را تأمین کنند، اینجا نیز تولید به اندازة تقاضا صورت میگیرد و تعادل رخ میدهد؛ بنابراین، تعادل اقتصادی از جهت ارزشی هیچگونه عنوانی نمییابد؛ زیرا صرفا پدیدهای ریاضی است که براساس برابری عرضه و تقاضا در یک قیمت خاص حاصل میشود؛ از اینرو این پدیده نمیتواند هدف نظام ارزشی باشد، مگر آنکه وضعیت توزیع درآمد بهگونهای باشد که متقاضیان با توجه به درآمد کافی بتوانند براساس شأن اجتماعی، نیازهای خود را تأمین کنند.