خلاصه ماشینی:
"این واقعیت تاریخی که تبدیل به علم مدرن به مسألهی اجتماعی یا مسألهدارشدن جامعه با علم مدرن،به لحاظ زمانی با آغاز انقلاب اسلامی مقارن بوده وپیش از آنکه اختلافات درونی به صفبندی نیروهای سیاسی-اجتماعی انقلاب درمقابل یکدیگر بیانجامد،از موضوعات اجتماعی بوده که همه بر سر مسألهداری آناتفاق داشتند،بر چه حقیقتی جز این چارهناپذیری و پیوستگی ضروری انقلاب باخواست علمی متفاوت با علم مدرن دلالت میکند؟این نکته که در مراحل بدویانقلاب،هیچ فرد یا گروهی که مطابقت دیدگاه خود تعلق خاطری به انقلاب داشتهو حتی آنانی که سلاح به دست گرفته و به ضد انقلاب بدل شدند،مناقشهای دراین زمینه مطرح نمیکردند،متضمن معنایی عمیق در مورد نسبت خواست تغییرعلم مدرن با هرگونه خواست تغییر نظم اجتماعی و انقلاب در مرحلهی کنونیتاریخ بشری میباشد؛خصوصا این که بسیاری از این افراد و گروهها پیوند وثیقییا تجدد و جهان نظری آن داشتند.
برای درک ماهیت فراجناحی اجتنابناپذیری مبارزهبا علم مدرن و پیوستگی نفس انقلاب با خواست علمی متفاوت،یادآوری و ذکراین واقعیت تاریخی لازم است که بدانیم در حقیقت در آغاز انقلاب و همزمانبا مسألهدار شدن جامعه با علوم مدرن آنهایی بیش از همه چنین درکی از اینمسأله داشته و در جهت تحقق این خواست و حل معضل علوم مدرن با پرپاییانقلاب فرهنگی بر ضرورت و فوریت آن مجدانه و غیورانه با شوری انقلابی پایمیفشردند که بعدها به واسطهی زاویه گرفتن از انقلاب اسلامی،به دلایل مختلفو عمدتا به اقتضای منافع گروهی و الزامات نبرد سیاسی با به کارگیری علوم مدرنبه عنوان سلاحی در منازاعات گفتمانی خود با رقبا،به بهانهی علم دوستی و باادعای بیوطنی علم،در سنگر مدافعین این علوم و مخالفین اصلاح و بازسازیعلم در جامعه قرار گرفتند."