چکیده:
مقاله حاضر به طور کلی، تاملی است درباب نقش و جایگاه علم فیزیک در فیزیکالیسم. در فضای فلسفی معاصر غرب، در اغلب موارد، تعبیر «فیزیکی» جانشین تعبیر دیرآشنای «مادی» شده و بیشتر از «فیزیکالیسم» صحبت به میان می آید تا «مادی انگاری». بدین معنا که دیگر بر خواصی چون صلابت و نفوذناپذیری، امکان فرض ابعاد سه گانه، و از این دست در تعیین محتوای مفهومی تعبیر «مادی» تکیه نمی شود، بلکه چنین امری با ارجاع به علم فیزیک محقق می شود. اما نکته این جاست که این ارجاع از همان ابتدا، به رغم فراگیربودن و مزایای مفهومی انکارناپذیر آن، به لحاظ برخی لوازم و توابعی که دربرداشته، با مشکلاتی مواجه بوده است. تا جایی که بحث به تعیین ارزش صدق فیزیکالیسم هم کشیده شده است و از مشکلات مذبور در قالب برهان دوحدی همپل به عنوان استدلالی علیه فیزیکالیسم بحث می شود. در مقاله حاضر، به تحلیل و ارزیابی دو مورد از تقریرات متاخر این ارجاع خواهیم پرداخت که درپی مرتفع ساختن موارد مطرح در این برهان اند. نگارنده از این ارزیابی نتایجی را پیرامون اصل ایده فیزیکالیسم استنتاج خواهد کرد و درنهایت به طرح پاره ای ملاحظات انتقادی درباب فیزیکالیسم خواهد پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"از نظر اسمارت،این امکان برای هر شخصی درهر دورهای وجود دارد که تعبیر فیزیکی را بر مبنای فیزیک غالب در دورۀ خود بفهمد )043:8791,tramS( ؛برای مثال،برای فرد همعصر ارسطو،فیزیکی بودن یک ویژگی به اینمعنا خواهد بود که آن ویژگی،ویژگیای باشد که موضوع نظریههای تشکیلدهندۀ فیزیکارسطویی قرار بگیرد و این نظریات در مورد آن اطلاعاتی را در اختیار ما قرار دهند.
بنابراین،چنین قیاسهایی صرفا در شرایطی ممکن و مشروعخواهند بود که فرضیۀ مقابل حقیقتا رقیبی متناسب باشد؛یعنی اولا صاحب یکصورتبندی متحقق باشد،برای مثال فیزیک آرمانی آینده در قیاس با فیزیک کنونی مطمئنا کاملتر خواهد بود و واجد دو شرط دیگر هم خواهد بود اما این فیزیک هنوز تحقق نیافتهو نمیتواند موضوع باور قرار بگیرد و به عنوان یک رقیب متناسب مطرح باشد،ثانیاقابل تتحویل به نظریۀ رقیب یا مبتنی بر آن و یا تحقق یافته توسط آن نباشد،و نهایتا اینکهفرضیۀ مقابل در مسیر تبیینی خود با فرضیۀ مورد بحث دارای هدفی واحد باشد.
در این صورت،نفس این مطلب،برای اذعان به این نکته که مجموعۀ دادههای مذکورشواهدی ایجابی برای تعیین ارزش صدق آن فرضیه یا نظریه محسوب میشوند کفایتخواهد کرد؟به دیگر سخن،همینکه مجموعهای از دادهها با عنوان«الف»،احتمال یکفرضیه با عنوان«ب»را افزایش داد،میتوان«الف»را به عنوان شاهد صدق«ب»به کار برد؟گذشته از این ملاحظه که در جای خود باید مورد بحث قرار بگیرد17،باید دید و سنجید کهآیا اساسا فیزیک معاصر متشکل از نسبیت و کوانتوم،شرایط اولیۀ یک فرضیۀ رقیببه شرحی که در بحثهای پیشین و در شرح تقریر ملنیک به آن اشاره شد را دارد یا نه."