خلاصه ماشینی:
"بدین جهت من این بحث را در اینجامطرح میکنم تا اشتراکات و افتراقات این دو دیدگاه را بهطور اجمالی،بررسی[کنم]و این حقیقت روشن شود که آیا این دو دیدگاه حقوقی در مقابل هم قرار دارند ویکدیگر را نفی میکنند و آشتیناپذیرند یا اینکه در عین تفاوتهای معدود،در مسیرواحدند که همان حمایت و دفاع از حقوق انسانهای ضعیف و بندگان ستمدیدۀ خداست و باید هر دو دیدگاه یعنی هم اسلام و هم اعلامیۀ جهانی حقوق بشر را کههر کدام زبان خاص خود را دارد به رسمیت بشناسیم و احترام قائل شویم و هر دورا در خدمت بشر به کار بگماریم و هر کدام را در جای خود وسیله و سند مبارزه بامتجاوزان به حقوق بشر و بندگان ضعیف پروردگار قرار دهیم.
نتیجه بنابر آنچه به اجمال گفته شد،موارد اختلاف آموزهها و احکام حقوقی اسلام بااعلامیۀ حقوق بشر به حداقل میرسد و اکثر موارد شبهه اختلاف قابل رفع وقابل جمع و تعامل است و اگر موضوعات خاصی هم باقی بماند،در بسیاری ازموارد با اجتهاد پویا قابل حل است؛اجتهادی که در اسلام و فقه اسلامی باب آنبسیار گشوده و قلمرو آن بسیار وسیع است که تا مرز ضروریات دین و نصصریح و قطعی و مصالح نظام و جامع گسترش دارد و در قانون اساسی دراصل دوم بدان تأکید شده و جمهوری اسلامی بر روی چنین اجتهاد مستمر واندیشهای پویا پیریزی شده است و اگر برخی از موارد از طریق اجتهاد هم حلنگردید،مادۀ 29 اعلامیه در حل اختلاف و رفع شبهات بسیار کارساز است کهمیگوید:هر قانون اصولی که در یک فرایند دموکراتیک قانونی تصویب شده است،حاکم بر همۀ مواد اعلامیۀ حقوق و آزادیهای مذکور در آن میباشد واگر با هم این احوال موارد اختلاف و تفاوتی باقی بماند،بسیار کم و حداقلیاست و این میزان نیز در تمام مباحث حقوقی و حتی فقهی در میان حقوقدانان وفقیهان بهطور طبیعی وجود دارد و قابل تعامل و تفاهم است."