چکیده:
برای دستیابی انسان به معرفت عالم خارج باید اولا، صورت هایی از اشیا در ذهن وجود داشته باشند؛ ثانیا، این صورت های ذهنی از اشیای خارج حکایت کنند؛ ثالثا، این حکایت با اشیای موجود در خارج مطابق باشند. حکایت صورت های ذهنی از خارج، یا به تعبیر دیگر، وجود نوعی رابطه میان ذهن و عین، بدیهی به نظر می رسد؛ اما تبیین نحوه حکایت این صورت ها از خارج و چگونگی ارتباط آنها با اشیای عینی، در میان فلاسفه اسلامی بحث های فراوانی را دامن زده است که بخشی از آنها در بحث وجود ذهنی مطرح شده اند. پیش فرض بحث های وجود ذهنی این است که نوعی رابطه میان صورت ذهنی و خارج وجود دارد. محور بحث های وجود ذهنی تبیین چگونگی این رابطه و روشن نمودن این مسئله است که در ذهن انسان چه چیزی پیدا می شود که ملاک آگاهی قرار می گیرد و حلقه اتصال و ارتباط تصورات ما با اشیای خارج می گردد؟ در فلسفه اسلامی درباره وجود ذهنی و کیفیت رابطه صورت های ذهنی با خارج در مجموع چهار نظریه ارائه شده است. از نظر فلاسفه اسلامی موجود ذهنی و موجود خارجی به لحاظ ماهیت اتحاد دارند و آنچه از اشیا در ذهن موجود می شود، همان ماهیت آنهاست. بعضی از متکلمان اسلامی از اساس منکر وجود ذهنی شده، حقیقت علم و صورت های ذهنی را از مقوله اضافه می دانند. بعضی دیگر از فلاس6ه و متکلمان اسلامی گرچه وجود ذهنی را پذیرفته اند، لکن صورت های ذهنی را عکس و شبح موجود خارجی می دانند، نه عین ماهیت آن. نقد و بررسی این نظریات موضوع مقاله است.
خلاصه ماشینی:
تاریخ دریافت:89/10/15 تاریخ تأیید:89/12/3 {IBچگونگی این رابطه و روشن نمودن این مسئله است که در ذهن انسان چه چیزی پیدا میشود که ملاک آگاهی قرار میگیرد و حلقۀ اتصال و ارتباط تصورات ما با اشیای خارج میگردد؟در فلسفۀ اسلامی دربارۀ وجود ذهنی و کیفیت رابطۀ صورتهای ذهنی با خارج در مجموع چهار نظریه ارائه شده است.
آنچه مهم به نظر میرسد، بیان حقیقت این انطباق است و تبیین اینکه صور ذهنی در چه چیزی با واقع خارجی انطباق دارد؟ مشهور میان فلاسفه این است که صورت ذهنی اشیا با وجود خارجی آنها از نظر ماهیت یکسان و متحد میباشند و آنچه در ذهن موجود میشود،همان ماهیت و ذات اشیاست(سبزواری،1413 ق،ج 1-2،ص /122طباطبایی،1422 ق(الف)،ص 35 و 1422 ق(ب)،ص /45مطهری،1386،ج 5،ص 230).
درست است که میان صورت ذهنی و خارج انطباق وجود دارد،اما ماهوی بودن این انطباق با این دلیل ثابت نمیگردد؛زیرا معلوم نیست مقصود سهروردی از مطابقت داشتن اثری که از شیء خارجی در ذهن پدید آمده است،مطابقت از نظر ماهیت باشد.
به تعبیر دیگر،میان قول به ماهوی بودن رابطۀ صورتهای ذهنی با خارج و اینکه انسان نمیتواند به شناخت ماهیت اشیا دست یابد،تناقض وجود دارد؛زیرا اگر انسان به ماهیت اشیا شناخت پیدا نمیکند،چگونه میفهمد آنچه در ذهن دارد،ماهیت شیء خارجی است؟ نظر ملا صدرا این است که هرگاه برای ما دربارۀ چیزی علم حاصل میشود،از دو حال بیرون نیست:یا چیزی برای ما حاصل گردیده،یا چیزی حاصل نشده است.
با لحاظ اینکه هر مفهومی حکایت خاص خود را دارد و با حکایت مفاهیم دیگر متفاوت است،در نتیجه لازم نیست دچار این همه تکلف برای توجیه رابطۀ ماهوی میان صورتهای ذهنی و اشیای خارجی شویم؛درحالیکه باور داریم ماهیت اشیا قابل شناخت و اصطیاد نیست.