چکیده:
یکی از پیامدهای اجتماعی ظهور اسلام، شکلگیری طبقهای به نام «سادات» در
جامعه اسلامی بود. با گسترش اسلام در سرزمینهای دیگر، سادات از شرق تا غرب عالم
اسلامی پراکنده شدند و به عنوان گروهی محترم و متنفذ مورد توجه قرار گرفتند. ایران از
جمله سرزمینهایی بود که سادات در آن نفوذ و جایگاه قابل توجهی یافتند و روز به روز
بر شهرت و اعتبار آنان افزوده شد. با این حال، موقعیت آنها از شرایط سیاسی،
اجتماعی، اقتصادی و مذهبی دورههای مختلف تاریخ ایران نیز تأثیر میپذیرفت. در این
مقاله، وضع سادات در ایران عصر مغول بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان نمونه، این اعتقاد خواجه رشیدالدین که «از مروت وزرای کامکار و امرای نامدار دور است که سادات عظام و اشراف گرام در زمان دولت ایشان بی سامان و از بی برگی پریشان باشند»،(3) به طور قطع در موضع گیریها و سیاست گزاریهای حکومت مغول درباره سادات تأثیر داشت.
علی رغم این وضع، چنگیزخان از زمان شروع فتوحات در مرزهای ایران، تحت تأثیر مسلمانان که با آنها حشر و نشر داشت و نیز مصلحت سیاسی، به رعایت جانب سادات سفارش هایی کرده بود؛ گرچه ممکن بود در عمل امرا و سربازان مغول از این قاعده و موارد مشابه آن تخطی کنند.
مغولان نیز مانند همه مهاجمانی که به این سرزمین وارد شده بودند، به زودی با این واقعیت رو به رو شدند که ادامه حضور آنها در گرو همسویی با شرایط و مقتضیات جامعه ایرانی و پرهیز از تلاش برای سلطه سرکوبگرانه است.
به نوشته خواجه رشیدالدین فضلالله، پس از آن که وی دو بار پیامبر(ص) را همراه با علی(ع) و حسنین(ع) در خواب دید، با پیش کشیدن این پرسش که چرا برای هر طایفهای (مانند فقها و متصوفه) مرکز و جایگاهی وجود دارد، اما برای سادات محل تجمعی نیست؟ دستور داد در تبریز و دیگر شهرهای مهم مراکزی به نام «دارالسیاده» بسازند تا سادات در آن جا گرد آیند.
اگر روایت کاشانی را که پیشتر آوردیم محل استناد قرار دهیم، گرایش او به تشیع (709ق) ریشه در این موضوع داشت که وی میان اهل بیت پیامبر(ص) و خاندان چنگیزخان قداستی مشابه یافته بود."