چکیده:
در این پژوهش میزان و عوامل ایجادکنندة فرسودگی شغلی دورة میانسالی و مشاغل خدمات انسانی مورد بررسی قرار گرفت. 1473 نفر از افراد میانسال شاغل در بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور از هشت استان به روش نمونهبرداری تصادفی طبقهای انتخاب شدند و پرسشنامة ویژگی¬های جمعیت شناختی، سیاهة فرسودگی شغلی مزلاچ (مزلاچ و جکسون، 1981) و سیاهة محققساختة عوامل فرسودگی شغلی را تکمیل کردند. نتایج نشان دادند که 47 درصد از نمونة پژوهش به فرسودگی شغلی بالا، 24 درصد به فرسودگی شغلی متوسط و 29 درصد فرسودگی شغلی پایین دارند. تفاوت بین سطوح مختلف فرسودگی شغلی افراد در تمامی عوامل فرسودگی شغلی معنادار بود. تفاوت بین افراد دارای سنوات خدمت زیاد و کم در زیرمقیاسهای فرسودگی شغلی (خستگی هیجانی، شخصیتزدایی و فقدان تحقق شخصی) معنادار بود، اما در مقیاس کلی فرسودگی شغلی تفاوت معنادار وجود نداشت. از بین عوامل فرسودگی شغلی اثر اضافه ¬بار شغل، مهارگری، پاداشها و نظام ارزشها بر میزان فرسودگی شغلی معنادار بود. تلویحات این یافتهها در رابطه با پیشگیری و درمان فرسودگی شغلی میانسالی به منزلة یک رویداد بالقوه در خلال فرایند تحول روانشناختی در بافتهای حرفهای انسانی مورد بحث قرار گرفتند.
خلاصه ماشینی:
"اضافه بار شغل که با افزایش تقاضا از فرد،زوال سطح انرژی و هیجانهای نامناسب با احساس واقعی فرد همراه است(مزلاچ و لیتر،1997؛انگرر،2003)، فقدان مهارگری بر شرایط و منابع کار که به اقتدار ناکافی در دنبال کردن کار به شیوه مؤثر میانجامد(انگرر،2003)،عدم وجود پاداشهای مادی یا اجتماعی(مزلاچ و لیتر،1997)، فقدان ارتباط مؤثر با همگنان و همکاران که میتواند نتیجه کار زیاد،خستگی فراوان،نبود امنیت شغلی،سوءظن و فقدان اثربخشی افراد برای یکدیگر باشد(مزلاچ و دیگران،2001)، ادراک بیعدالتی در محیط کار که تنیدگی و بیاعتمادی در روابط بین فردی در محیط کار را ایجاد میکند(تاریس،پیتر، بلن،اسکریرز و شافلی،2001)و بالاخره تخطئه نظام باورها و ارزشهای فرد در محیط کار که ناشی از ادراک ناهمخوانی بین ارزشهای درونی و ارزشهای ترویج شده سازمان و محیط کار است(مزلاچ و لیتر،1997)،عواملی هستند که به منزله ابعاد فرسودگی شغلی مورد بررسی فراوان قرار گرفتهاند.
از اینرو،پژوهش با گروههای نمونه میانسال در مشاغل دیگر خدمات انسانی و با استفاده از مقیاسهایی که بتوانند پژوهشگران را از احراز سطح تحولیافتگی متناسب سن در دو گستره عاطفی و شناختی مطمئن سازند و اعمال کنترل بر متغیرهایی که فی نفسه بر تجربه،ادراک،مقابله و مدیریت تنیدگیهای حرفهای اثر میگذارند در کنار همتاسازی به منزله راهکارهای برونرفت از محدودیتهای روششناختی همواره پیشنهاد میشوند،چه سطح دستیابی به تراز تحولیافتگی شناختی مورد انتظار برحسب سن که همانا احراز عملیات صوری براساس نظام پیاژه(دادستان،1355)است در کنار انحلال موفقیتآمیز بحرانهای روانی-اجتماعی دوره جوانی و میانسالی یعنی مردمآمیزی در مقابل مردمگریزی و پدیدآورندگی در مقابل راکدماندگی(دادستان و منصور،1376) همواره به نحو غیر قابل انکاری بر نحوه چالش با موقعیتهای زندگی حرفهای،روزمره و خانوادگی و بر شیوه تجربه،ادراک و مقابله با تنیدگی اثر دارند."