چکیده:
مطایبه جهان طرفهای از واقعیتهای معکوس است که همزمان به واقعیت و ضد آن میپردازد.. بنابراین برای بررسی دقیق متن مطایبهآمیز باید به اشکال، انواع و شگردهای مطایبه توجه کرد. مطایبه میتواند به شکل هزل، هجو و یا طنز ظاهر شود و شوخیهای مبتنی بر هریک از این اشکال را میتوان در قالبهای لطیفه، حکایت، قصه و... بیان کرد. در این مقاله ضمن تعریف انواع و اشکال مطایبه و ذکر نمونههایی از قصههای مطایبهآمیز هزارویکشب، ابتدا این حکایتها از لحاظ عنوان به سه دسته طبقهبندی گردیده، سپس از منظر صفات نوعی تیپ- قهرمان قصهها مطالعه شده و در نهایت شگردهای خندهآور این قصهها، ازجمله واژگونگی موقعیت، عدم تجانس، تضاد و اغراق و تصادف، پایان غیرمنتظره، اعمال غیرعادی اشخاص و ... مورد واکاوی قرار گرفته است.
Humor is an unusual domain of reversed realities which simultaneously deals with the real and unreal. Therefore one must be attentive to various forms and types of humor in the texts studied in this regards. Humor might take the forms of satire, lampoon and irony, and can be seen in wits, anecdotes and tales. In this article, after introducing definitions for various forms and types of humor, examples of the humorous tales in “The Thousand and One Nights” are mentioned, classified in three categories, and studied according to the typical characters. In the final step the comic techniques of these tales such as reversal, heterogeneity, contradiction, exaggeration, conflict, and surprise ending are examined.
خلاصه ماشینی:
هرچند تعريف هاي يادشده از کمدي ، دربارٔە روايتگري متون مطايبه آميز نيز صادق است اما امروزه ، واژٔە کمدي به صورت خاص ، به آن دسته از آثار ادبيات نمايشي اطلاق مي شود که «به شکلي زمانمند، مسائل روزمرٔە انسان هاي معمولي و گرفتاري هاي آنها را با زبان مردم عادي و به شيوه اي خنده آور و سرگرم کننده نمايش مي دهد» (انصاري ، ١٣٨٧: ٢٨-٢٦).
پس ، حکايات مطايبه آميز همزمان متأثر از منطق لطيفه و حکايت هستند و به اين جهت ، در عين اينکه بسيار شبيه به لطيفه هستند، با آن تفاوت دارند: متن هايي طولاني ترند، نياز به فضاسازي و مقدمه چيني دارند و معمولا تيپ - قهرماني در آنها ظاهر مي شود که در ردٔە يکي از گونه هاي آدم احمق جاي مي گيرد.
زبال ساده لوحي در آرزوي وصال دوبارٔە زني ثروتمند، دست به دامان کعبه مي شود و ديگر زائران خانة خدا نيز براي رسيدن او به خواستة خلاف اخلاقش دعا مي کنند، دو مرد ابله بر سر تصاحب انباني که متعلق به ديگري است ، با هم درگير مي شوند و با لاف زدن هاي اغراق آميز و خلاف منطق خود، موقعيتي خنده دار را خلق مي کنند، صياد فقير و ساده دلي ، تصادفا پول ناچيزي به دست مي آورد و از ترس اينکه خليفه پولش را به زور از او بگيرد، تمام شب نمي خوابد و به خود تازيانه مي زند تا بتواند، در برابر شکنجة احتمالي عمال خليفه مقاومت کند و ...