چکیده:
نوشتار حاضر با هدف ترسیم رویکردی که معنا و معناگرایی را در کنار معنویت درنظرگرفته و در عین حال ظرفیت های ساختار فعلی روابط بین الملل را نیز نادیده نگیرد این سوال را فراروی خویش می بیند که چگونه احیای معناگرایی در بستر نظریه پردازی، زمینه را برای برجستگی و لزوم کاوش در رویکرد بومی ایرانی-اسلامی فراهم می آورد؟ با علم به این مساله، مدعای اصلی آنست که با آغاز روند نقد مبانی مادی گرایانه نظریات جریان اصلی و فراهم شدن زمینه تنوع و تکثر، با استنتاج وجوه سلبی و ایجابی جریان های غالب نظری (جریان خردگرا، مکتب انگلیسی و انتقادی)، می توان به گزاره هایی دست یافت که مقوم مبانی اولیه رویکردی جدید با نام «ایرانی-اسلامی» باشد. این مبانی با وجوه نهادی (قانون اساسی) و شخصیتی (آرای امام ره) بومی می شوند.
Currents claiming spirituality and spiritualism in international relations have moved in their theoretical path in such a way that either they have ignored the realities in international arena and materialistic structures or have ended up in an anti-epistemological realm. Therefore, to introduce an approach which admits meaning along with spirituality while not ignoring the capacities of the current structure, this article faces this question: How the revival of spiritualism through theorization can give prominence to local Iranian-Islamic approach and necessitate researches? Given this, the main claim is that after the start of criticizing materialistic foundations of main current's theories and paving the way for diversity and plurality, inferring positive and negative aspects of the dominant theoretical currents (intellectualism; British and critical) statements may be found which can reinforce the primary foundations for a new approach called "Iranian-Islamic". These foundations can be localized with an institutional aspect (the constitution) and personality aspect (Imam Khomeini's viewpoints).
خلاصه ماشینی:
اگر در جریان اصلی روابط بین الملل ، وجه کنش گری دولت و سـاختار نظـام بـین المللـی شیئیت بخشیده می شد و تمامی آثار و رفتارها متأثر از اولویت این پدیده ها و وجه غالب مادی آنها مدنظر قرار می گرفت ، جریان های بازتابی با محوریت انتقادی ها و یا سازه انگاران رادیکال ، آنچنان در عناصر معنایی ، هویتی و وجوه ناپیدای غیرمادی ، تدقیق و تأمل می کنند که گـویی نقش دولت ها، ساختار و وجوه مادی ، صرفا ساخته و پرداختة ذهن بشری است و فراتـر از آن نمی توان آنها را به عنوان نشانه هایی از واقعیت بین المللی تفسیر کرد و از ایـن جهـت ، از درک ۴ واقعیات عرصة بین المللی بازمانده اند.
(ستوده ، ۱۳۸۴؛ تائب ، ۱۳۸۴) «محمود سریع القلم » نیز در اثر مشابهی با عنوان «ایران : دستاوردها و محـدودیت هـا در روابط بین الملل » همین رویکرد را مورد توجه قـرار داده اسـت (٢٠٠٩ :Sariolghalam) بـا وجود آنکه این گونه آثار، نگرشی کلی را در مخاطب ، پیرامون وضعیت رشتة روابط بین الملـل در ایران فراهم آورده است ، به علت نوع ماهیت تحقیق ، ضـرورتی در ارائـة نگـاهی بـومی در قالب یک مقاله با صفحات محدود ندیده اند.
از این رو، ضمن اجتناب از ورود به حوزه های جزئی مباحث نظری و نیز جریان های دقیق نظریه پردازی روابط بین الملل و با هدف صرف واکاوی جایگاه معنـا و معناگرایی ، این بخش در سه طیف جریان اصلی (رویکرد آمریکایی )، مکتب انگلیسی و مکتب انتقادی ، با محور قراردادن مقولة معنا و معنویت ، وجوه سلبی و ایجابی آنها را در ارائة تبیینـی مناسب برای تدوین مبانی رویکردی نوین ، مورد بررسی قرار می دهد.