چکیده:
با اینکه رئالیسم مفهومی شناخته شده و پرکاربرد است، اما با رجوع به منابع مربوط روشن می شود که این مفهوم تعریفی یکسان و مورد اتفاق ندارد. پرسش هایی که در بحث از رئالیسم طرح شده اند، گسترده اند و به حوزه های مختلفی مانند وجودشناسی، الهیات معناشناسی، معرفت شناسی، منطق، روش شناسی،اخلاق تعلق دارند و به همین دلیل، در تعریف این مفهوم بسته به حوزه مورد بحث از معیارهای متفاوتی استفاده شده است. در این نوشتار ضمن بررسی معیارهای گوناگونی که در تعریف مفهوم رئالیسم به کار گرفته شده است تلاش خواهد شد تا از معیار وجودشناختی به عنوان وجه اشتراک این معیارها دفاع شود.
Realism is one of the main concepts of the philosophy that has several meanings and there is no standard application for it in the philosophical texts. Issues and problems concerning this concept are numerous and belong to the several contexts such as ontology، semantics، epistemology، logic، methodology، and ethics. Therefore، in the definition of this concept you can find several criterions as regard to the context at issue. In this article after considering main criterions that is used for defining this concept، I will try to defend the ontological standard as a common criterion which is necessary in each context.
خلاصه ماشینی:
"البته حشوانگاری در باب صدق نیز اگر با این تلقی تلقیق شود که رئالیسم یا باور به جهان مستقل از ذهن با بحث از مفهوم صدق پیوند نزدیکی دارد،به نهیلیسم ختم میشود.
ریچارد کرخام نیز در کتاب«نظریههای صدق»از امکان جمع بین نظریۀ مطابقت و ضد رئالیسم دفاع میکند و مینویسد: اصولا این امکان وجود دارد که کسی در باب صدق رئالیست2باشد و به یک معنا در وجودشناسی خود ضد رئالیست باشد.
استدلال نخست او این است که از نظر ضد رئالیستها همۀ اوصاف جهان حاصل فعالیت ذهن است،درحالیکه از نظر الستون صدق وصفی واقعی است و بنابراین دست کم یک وصف وجود دارد که ساختار ذهنی ندارد.
او در مقدمۀ کتاب مبانی منطقی متافیزیک مینویسد:«مشکل میتوان از کنار این نکته گذشت که در تبیین متداول نظریههای رئالیستی بر اصل دو ارزشی بودن تأکید میشود-یعنی این اصل که هر قضیهای از نوع مورد بحث،بهطور مشخص یا صادق است یا کاذب،چون از نظر رئالیستها گزارههای پیرامون واقعیت فیزیکی ارزش صدق خود را از این مطلب به دست (1).
نمیآورند که ما تحقق آنها را مشاهده میکنیم،و قضایای ریاضی نیز ارزش صدق خود را از این مطلب به دست نمیآورند که ما آنها را اثبات یا ابطال میکنیم،بلکه در هر مورد ارزش صدق گزارهها تابع واقعیتی است که مستقل از معرفت ما نسبت به آن وجود دارد و این گزارهها بسته به اینکه مطابق با آن واقعیت باشند یا خیر صاقد یا کاذب خواهند بود."