چکیده:
در این مقاله به تبیین و توضیح مفاهیم حکایت، حکمت و علم و نیز رابطه آن ها با مفاهیم تاریخ، تفکر، فلسفه، علم قدیم و علم جدید، پرداخته شده است.
سرزمین ایران در طول تاریخ، پیوسته محل تولد، توسعه و ظهور علم بوده و علم ایرانی دارای پیشینه، حکایت و حکمت خاص خود بوده است و آن حکایت و حکمت علم، از وجوه گوناگون هستی شناختی، معرفت شناختی، تاریخی و قومی با یکدیگر نسبت واقعی و حقیقی داشته اند و هرگز حکایت و حکمت علم در ایران از هم منفک نبوده است، حکمت «بود» حکایت و حکایت «نمود» حکمت علم ایرانی بوده است.
در دوره درخشان علم ایرانی (دوره باستان و دوره اسلامی) بینش و نگرش عالمان ایران زمین در کنش و عمل علمی آنان متجلی و متبلور بود. حکایت و حکمت علم در ایران یک وحدت حقیقی و عینی داشته و در هستی و جان و دل دانشمندان ایرانی جلوه گر شده بود
This research article is concerned with the conceptual clarification of story and the wisdom of knowledge، considering their relationship with history، thought، philosophy، old knowledge and modern knowledge. It also explains the reason why "story and wisdom of knowledge" rather than other expressions such as "history of knowledge" is adopted as the title of the paper. The Land of Iran during the history has been a place of birth، improvement، and growth of knowledge; and Iranian knowledge has had its own story، history، narration and wisdom. The story and wisdom of knowledge have been genuinely related in such different aspects as ontological، epistemological، historical and ethnic; they have always been intertwined. Wisdom has been the existence of story and، in turn، story has been the appearance of the Iranian wisdom of Knowledge. Philosophers and scholars of this land were the symbols of story and wisdom of knowledge. In the shining period of Iranian knowledge، i.e. ancient and Islamic times، the views of Iranian philosophers were manifested in their scientific enterprises. The story and wisdom of knowledge in Iran have made a real and concrete unity، having their manifestation in the very being of Iranian scholars.
خلاصه ماشینی:
سرزمين ايران در طول تاريخ ، پيوسته محل تولد، توسعه و ظهور علم بوده و علم ايرانـي داراي پيشـينه ، حکايـت و حکمت خاص خود بوده است و آن حکايت و حکمت علم ، از وجوه گوناگون هستي شناختي ، معرفت شناختي ، تـاريخي و قومي با يکديگر نسبت واقعي و حقيقي داشته اند و هرگز حکايت و حکمت علـم در ايـران از هـم منفـک نبـوده اسـت ، حکمت "بود" حکايت و حکايت "نمود" حکمت علم ايراني بوده است .
* تلفن نويسنده: ٠٢١٢٦١٠٢٧٤٣ مقدمه مسأله بنيادي مورد پژوهش اين مقاله ، تحقيـق ، تبيـين و تـدوين حکايـت و حکمـت علـم در ايران با تأکيد بر دوره درخشان علم در ايران، يعني قرنهاي دوم تا پنجم هجري مي باشد، لـيکن براي نيل به آن هدف اساسي ، ابتدا لازم است که منظـور خـود را از مفـاهيم و معـاني حکايـت و حکمت علم در ايران روشن ساخته و نسبت آنها را با يکديگر مورد بحث و بررسـي قـرار دهـيم ، بدون شناخت مفاهيم حکايت ، حکمت و علم ، و جايگاه و نقش آنهـا در ايـران، ورود بـه تحقيـق کلي و مراحل بعدي پژوهش امکانپذير نمي باشد.
نسبت حکايت و حکمت علم در ايران منظور اين تحقيق و بررسي علمي ـ تاريخي به هيچ وجه تبيـين حکايـت و حکمـت علـم بـه صورت علي الاطلاق نيست و اساسا تحقيق تفکري و تاريخي به صورت مطلق ناممکن است ، چرا که اين نوع تحقيق معطوف به واقعيت و حقيقت تاريخي و پديدارهاي عينـي و علمـي اسـت کـه عينيت و مشاهده، محاسبه ، کنترل و اندازهگيري و به طور کلي ، تجربه در کـانون توجـه و تـلاش اين پژوهش واقع شده است .