چکیده:
حکومت سرمایهداری که در عصر روشنگری ریشه دارد، ریشههای باستانی خود را از دست داده است. ویژگیهایی که فرهنگ ناشی از این حکومتها به انسان پیشکش میکند، در تقابل با طبیعت اوست و راه را بر تخیل انسان بسته است و او را با طبیعت بیگانه میسازد. به عقیده نویسنده این مقاله، در چنین وضعیتی، جنگهای استثماری آغاز میشوند تا سرمایهداران، پروارتر شوند و زیردستها بیشتر به انقیاد آنان درآیند. سرانجام چنین وضعی، پایان دهشتناک جهان است که همه را با هم در کام خود فرو خواهد برد.
خلاصه ماشینی:
"نبردی که در برابر بومیان امریکا بر پا شد، همانند جنگهایی که دیگر استثمارگران در مناطق مختلف دنیا به آنها دامن زدند، نه تنها به منظور از میان برداشتن طبقهای از انسانها، بلکه برای ناکار کردن جهانبینی اخلاقی در تقابل (با فرهنگ غربی) بوده است.
در حقیقت، مارکس میدانست که با نابودی جوامع پیشامدرن، یکی از عناصر اصلی کرامت و استقلال انسانی از دست رفته است، گرچه خود او نیز باور خامی داشت و قدرت دولت برای ایجاد آرمانشهری برای طبقه کارگر و در این میان، نیروهای مهم فرهنگی و اجتماعی و خارج از محدوده اقتصاد را نادیده میگرفت.
لوئیس هنری مورگان،25 انسانشناسی که در سال 1846 به عضویت قبیله سنکا26 (یکی از قبایل ایروکوا) پذیرفته شد، در کتاب جامعه باستان27 درباره تکامل اجتماعی سرخپوستان امریکایی مینویسد: «مارکس در یادداشتهای انسانشناختی28 خود، بر پافشاری مورگان بر اهمیت اجتماعی و تاریخی «تخیل، که نیروی عظیمی است که تا حد زیادی تکامل بشر را یاری رسانده است»، صحه میگذارد.
اینجا هم عدالت در جریان است: ما به عنوان یک ملت از این چشمانداز سودازده سود بردیم و زمانی که باید به افشاگری میپرداختیم، در مقابل تمام جرایمی که به نام ما انجام میشد، ساکت ماندیم و حال که بازی رو شده است، همگی با هم نابود خواهیم شد.
از او کتابهای بسیاری منتشر شده است که از میان آنها میتوان به جنگ، نیرویی است که به ما معنی میبخشد (War Is A Force That Gives Us Meaning) ، آنچه هر کسی باید درباره جنگ بداند (What Every Person Should Know About War)، فاشیستهای امریکایی: حقوق مسیحی و جنگ بر سر امریکا (American Fascists: The Christian Right and the War on America) اشاره کرد."