خلاصه ماشینی:
"او هنوز در محور فکر وعقل به سر میبرد؛گرچه توانسته جهل را رام کنداما نتوانسته عقل را رام کند و اگر کسی که عادل باشد،با تقوی شد و آدم خوبی شد این دارای هجرتوسطیآست نه هجرت کبری.
اما اگر کسی از این مرحلهگذشت،گفت باید دست و بال عقل را بست،دست وبال فکر را بست،تا عاشق پرواز کند این به جهاداکبر رسیده است و از جهاد اوسط نجات پیدا کرده و از هجرت(به تصویر صفحه مراجعه شود)وسطی نجات پیدا کرده.
اگر کسی علم خواست برای اینکه از اوتعریفی بکنند و به او لقبی بدهند این علم هنگاممرگ انسان را رها میکند چون علم اگر مقوم جانآدمی باشد آدمی را نورانی میکند هرگز از تعریفتمجید خوشش نمیآید چون وقتی از من تعریفکردند همان وقت است که شیطان حمله میکند.
نفس مصوله که کار او تصویل است و گاهیسامری میپروراند-که خودش گفت صولت فینفسی-و گاهی همچون برادران یوسف خوی برادرکشی را در انسان احیاء میکند-که بل صولتلکم انفسکم امرا-این نفس مصوله چون شیطاندرونیست و شیطان دیوار به دیوار ماست و از ماجدا نیست.
ایناست که در روایات فضل علم آمده است اگر کسیعالما محشور شد به او میگویند شفاعت کن کهشفاعتت مقبول است؛نه کسی که در دنیا عالم بودهاست،کسیکه در قیامت عالما محشور بشود واین دربارۀ همۀ درسخواندهها نیست.
اگر انسانبخواهد فکرش تا به مرحلۀ محبت برود باید از جهاداوسط به جهاد اکبر برسد،از هجرت وسطی بههجرت کبری برسد تا بگوید من از دیاری به دیاریو از فرودگاهی به فرودگاهی هم که بروم حرفم راخواهم گفت."