چکیده:
در تبیین و تعریفی که ارسطو از زمان عرضه می کند، دو جنبه را می توان یافت که علی الظاهر متعارض به نظر می رسند. وی، از طرفی، زمان را به «عدد حرکت از حیث پیش و پس» تعریف می کند و «عدد» در هیچ کدام از آثار او متصل دانسته نشده است. از طرف دیگر، به دلیل ارتباط زمان با حرکت، آن را متصل می داند، چون حرکت متصل است. بدین ترتیب، به نظر می آید که او زمان را هم منفصل دانسته است و هم متصل. در نوشتار حاضر سعی شده است که، ضمن بررسی راه حل های پیشنهادی شارحان، با الهام گرفتن از خود ارسطو، راه حل کامل تری برای این تعارض ارائه گردد و از تعریف او رفع ابهام شود. حاصل آنچه از این بررسی به دست می آید این است که اولا، عدد مورد نظر در تعریف ارسطو نه، به اصطلاح، عدد عاد (مثلا 2 و 3) بلکه عدد معدود (مثلا 2 متر، 3 ساعت) است و ثانیا، با دخالت نفس به عنوان فاعل شناسا در تشخیص پیش و پس حرکت است که زمان حالت مقداری و عددی پیدا می کند. تاکید بر نقش عنصر فاعل شناسا را می توان پیام جدید این مقاله در رفع ایهام تعارض در تعریف ارسطو از زمان دانست.
خلاصه ماشینی:
"سخنان وایت نیز نظر به این دارد که بایستی هردو عنصر هندسی و سنجشپذیر را-کهلازمۀ اتصال و انفصال زمان هستند-در مفهوم زمان پذیرفت و لیکن آیا اذعان به وجوددو عنصر و تفاوت آنها در مفهوم زمان،ارائۀ راهحلی برای تعارض مورد بحث محسوبمیشود؟آیا اساسا ذکر چنین تفاوتی،خود،منشأ ایجاد ابهام نیست؟البته این سخنبدینمعنی نیست که وایت سخنی خلاف حق گفته است،بلکه،آنچه که ما در آغاز درپی آن بودهایم رفع چنین ابهامی است.
بدینخاطر،ارسطو بعد از اینکه معنای عدد بودن زمان را مشخص کرد،میگوید: ولی چون آنچه ما به وسیلۀ آن میشماریم همیشه و هربار چیز دیگری است و چونآنچه هم شمرده میشود چنین است،از اینرو همان گونه که حرکت هرآن حرکتدیگری است،زمان نیز چنین است.
همۀ آنچه در رابطه با«عدد»و«آن»در فلسفۀ ارسطو گفته شد،حاکی از این است کهاتصال و انفصال دو جنبه در زمان هستند و زمان را باید از هردو جنبه در نظر گرفت وخود ارسطو نیز به واقعیت این امر اذعان کرده است،اما عدد بودن و متصل بودن زمان بهچه معناست؟اگر شمردن چیزی لزوما به معنای انفصال آن چیز نیست،پس اگر زمانمنفصل نیست،عمل شمارش چگونه انجام میپذیرد و شمارش آنات چگونه معنا پیدامیکند؟اساسا از چه لحاظ باید زمان را عدد دانست و از چه لحاظ شیئی متصل؟با یافتنپاسخی برای این پرسشها میتوان همان مسئلۀ آغازین-یعنی ایهام تعارض در تعریفزمان-را،که ما دنبال راهحل و جوابی برای آن بودیم و در واقع بخشی از راهحل را نیزبرای آن ارائه کردیم،به طور کاملتری حل کرد."