چکیده:
مسالهٴ عمل و نسبت آن با نظر از مسائل اصلی فلسفه از قدیم تا کنون است. این مساله در ادیان مختلف نیز به گونه ای دیگر مطرح شده است. عارفان ادیان عموما علم بدون عمل را در دین نمی پذیرند و آن را موجب سکون و انحراف اهل دین می خوانند. در مقابل این ها نوعی عمل گرایی قشری نیز در تاریخ ادیان دیده می شود که یک نمونهٴ اصلی اش خوارج در تاریخ اسلام است. اما در دورهٴ مدرن، نوعی دیگر از عمل گرایی با مبانی مختلف ظاهر شده که در فهم و اندیشهٴ دینی نیز اثر عمیق گذارده و منجر به پیدایش اندیشه ها و جریان های قائل به اصالت عمل در دین شده است. دو جریان مهم پراگماتیسم و فاندمنتالیسم دینی حاصل این اندیشه اند. مسالهٴ اول این مقاله شرح اهمیت ملازمهٴ علم با عمل و نفی عمل بدون علم در دین است و مسالهٴ دوم آن؛ بیان دو نوع مذکور عمل گرایی دینی در دورهٴ مدرن و مبانی و نتایج سوء آن در عالم معاصر است.
خلاصه ماشینی:
ازاینرو است که میتوان فلسفۀ اگزیستانسیالیسم را که پیروانش-به شدت و ضعف-تابع کیرکهگور هستند،نیز نوعی فلسفۀ قائل به اصالت (msivitca) خواند ودریافت که چگونه ژان پل سارتر در این مسیر میتواند فیلسوفی مارکسیست شود،یااینکه پی برد چرا فیلسوف آمریکایی ریچارد ررتی تفکّر مارتین هیدگر،متفکّرمعاصر،را با جان دیویی مقایسه کرده و به صرف توجّه هیدگر به عمل،تفسیریمبتنیبر فلسفۀ اصالت صلاح عملی(پراگماتیسم)از آن میکند،4درحالیکه خودهیدگر اصولا برآن بود که مقام اصلی تفکّر حقیقی ورای نظر و عمل است و ازاینرو،پراگماتیسم را نوع نازلی از نیستانگاری نیچهای میدانست و توجّهاش بهعمل نیز از نوع فیلسوفان عملگرا نبود.
ابتدا باید اشاره کنم به اینکه در ادیان مختلف که سخن از مشربهای مختلفسلوک دینی بهمیان رفته است و کسانی اهل عمل و کسانی هم اهل نظر شناختهشدهاند امری عادی و طبیعی است و این مسأله را در همان کتاب بهگودگیتا6که در آغاز اشاره کردم نیز میبینیم.
امّا اصالت یافتن عمل (msivitca) و به اعتبار دیگر،عملزدگی دینی در دورۀمدرن بهنحو دیگری است؛چراکه برخاسته از مقدمات و اصول تفکّر مدرن است18که صورت منظّم آن در آثار کانت بیان شده و صورت دینیاش در مذهب پروتستانتحقّق یافته است،ولی بعدا آنچنان گسترش یافته که بر نهضتهای اصلاح دینی درادیان دیگر هم-بهخصوص اسلام-تأثیر بسیار داشته است.
یکی از نتایج سلبیاش این بود که در قلمرو و فلسفۀ رمانتیک کسانی مثل اشلایر ماخرو ردلف اتو درمقابل تقلیل دین به اخلاق یا علم کلام،احوال دینی را اصل دانستند وبرآن تأکید کردند،ردلف اتو در فصول اوّلیه کتاب مشهورش وجهۀ قدسی saD) (egilieH شرح زیانهای تقلیل دین به اخلاقیات را خاطرنشان کرده است.