چکیده:
عقلانیت یکی از عناصر اصلی مدرنیته بهشمار میرود. هابرماس ازجمله متفکران حلقة انتقادی فرانکفورت است که درواقع، عقلانیت انتقادی را سوار بر عقلانیت ارتباطی میداند. راهکاری که او برای رهایی از تنگناهای مدرنیته ارائه میدهد، عقلانیت ارتباطی است. اما معیار رهایی و ارتباط آزاد او در عقلانیت ارتباطی بنابر محدودیتهای معرفتی او نمیتواند چیزی جز فرهنگ عمومی یا عقل عرفی باشد؛ چراکه دست او از معیارهای عقل قدسی که بالاترین مراتب عقل است، خالی است و نمیتواند براساس عقل عملی معیارهای ارزشی و هنجاری براساس بالاترین ارزشها و آرمانهای انسانی ارائه دهد. در مکتب اسلام هم اگر ما نتوانیم بر پایة تعالیم وحی معیاری فراتر از عقل عرفی ارائه دهیم، ناچاریم همان معیارهای مورد نظر هابرماس را برای رهایی از این تنگناها بپذیریم. در این نوشتار ما با استفاده از مبانی معرفتی و هستیشناختی اسلام و براساس روششناسی بنیادین، به نقد مبنایی نظریة کنش ارتباطی هابرماس میپردازیم و با نگاهی به مبانی نظریة او درصددیم ببینیم این نظریه در دیدگاه اسلام چه جایگاهی میتواند داشته باشد. به عبارتی دیگر، آیا از نظر اسلام معیارهایی که هابرماس در تفکر انتقادی خود از طریق کنش ارتباطی برای رهایی ارائه میدهد، پذیرفتهاند یا نه.
Rationality is considered as one of the main elements of modernity. Habermas is among the thinkers of Frankfurt Critical School who believes that critical rationality dominates communicative rationality. He proposes communicative rationality as a means for removing the restrictions of modernity. As for his criterion for removing these restrictions and gaining freedom in communicative rationality، due to his limitations، it can be no more that public culture or common sense. This is because he does not rely on the criteria of sacred intellect which the highest form of intellect and is unable to provide value and normative criteria based on practical intellect derived from sublime human values and ideals. So، we could not help accepting Habermas's criteria to free ourselves from these limitations if Islam had not provided a criterion which goes beyond common sense، based on divine teachings. Using the cognitive and ontological principles of Islam and applying principal methodology، the present paper criticizes Habermas's principles of communicative action and tries، through an overview of the principles of his theory to find what، according to Islam، position it has. In other words، does Islam accept the criteria proposed by Habermas in his critical ideas by using communicative action for obtaining freedom?
خلاصه ماشینی:
هابرماس بهتبع مارکس و هگل معتقد است که طرح معرفتشناسی کانت از این واقعیت غافل بود که دانش و شناخت به لحاظ اجتماعی هماهنگ میشوند و در هر لحظه، تجربة تاریخی ما آنها را مشروط میسازد.
116 هابرماس متأثر از مکتب فرانکفورت در بحث هستیشناسی حقیقت و معنا بر این اعتقاد است که معنا و حقیقت براساس و در ضمن گفتوگوی آزاد در جامعه ساخته میشود و ما حقیقت واحدی نداریم و به عبارتی، هر روز حقیقت خود را دارد.
132 هابرماس در عقلانیت انتقادی میتواند بگوید این حوزه درست نیست و حوزة دیگر درست است، ولی در عقلانیت ارتباطی معیار او برای ارتباط رها چیست؟ معیاری که او میتواند ارائه دهد ـ چنانکه خود اشاره میکند ـ براساس فرهنگ عمومی و تودهای است که در آن فرهنگ مشخص میشود که ارتباط آزاد انسان چگونه باید باشد.
آنچه هابرماس به آن رسیده و یکی از بزرگترین انتقادهای مکتب انتقادی که هابرماس متعلق به آن است، همین انتقاد از جهتگیری فرهنگ نوین است که در این صورت، عقلانیت ارتباطی با عقل عرفی مرتبط میشود؛ چراکه عقلانیت ابزاری هنگامی که با حذف مراتب عالی عقل، بنیانهای معرفتی خود را از دست میدهد، صدر و ذیل آن در دامن عقل عرفی که پایینترین و نازلترین لایة آگاهی بشری است، قرار میگیرد؛ یعنی عرف هم بنیانها و هم جهتگیریهای آن را مشخص میکند و عقل عرفی واقعیتی که نه براساس روشهای منطقی یا شهودی، بلکه در چارچوب معادلات اقتدار اجتماعی به دست کسانی رقم میخورد که وسایل ارتباطجمعی و ابزارهای تبلیغاتی را در دست دارند.