چکیده:
در نظریة نشانه شناسی شعر مایکل ریفاتر ، ابتدا اشعار به دو شیوة خوانش دریافتی (heuristic ) و خوانش ناپویا (retroactive ) بررسی و واکاوی میشوند که در مرحلة اول به جستجوی معنا و در مرحلة دوم به دلالت های زبانی توجه میشود ، در این خوانش، پس از مشخص کردن عناصر غیر دستوری در متن، ارتباط پنهانی و درونی عناصر متن در قالب انباشت و منظومههای توصیفی تبیین میگردد، سپس خواننده یا منتقد به دریافت تداعیهای واژگانی و مفهومی یا موضوعات کلیدی روی میآورد و سرانجام این مباحث به دریافت و کشف شبکة ساختاری شعر میانجامد . در شعر ققنوس نیما، پس از بررسی و تحلیل عناصر غیر دستوری، به انباشتها، منظومههای توصیفی و شبکة ساختاری زیر میتوان دست یافت : انباشت ققنوس و محل زندگی و جامعه؛ منظومههای توصیفی ناامیدی و غربت شاعر و بیتفاوتی و یاس جامعه؛ شبکة ساختاری: ناامیدی- رنج و اندوه - مرگ- آینده امیدبخش.
According to Michael Riffaterre's (1924-2006) semiotic theory, the reading of poems includes two stages; an exploratory (heuristic)and a reading-oriented (retroactive) stage. The first stage involves the search for meaning and the second stage considers the implications of language. This approach in reading the text may explain the relationship between covert and internal accumulation of elements and systems in the text. This then brings the reader or critic to the Hypogram and ultimately leads to the perception of these issues and uncovers the poems structural matrix. In Nima's "Phoenix",after the consideration of ungrammatical elements, the accumulation, descriptive systems and the structural matrix of the "Phoenix" are uncovered as follows;the accumulation of the Phoenix, its location and community, the descriptive systems of despair and homesickness of the poet and the indifference and despair of the society, and the matrix of despair - suffering and sorrow - death – and a promising future.
خلاصه ماشینی:
کاربرد نظريه نشانه شناسي مايکل ريفاتر در تحليل شعر ققنوس نيما * عليرضا نبي لو دانشيار زبان و ادبيات فارسي ، دانشگاه قم ، ايران (تاريخ دريافت : ٩١/٤/٤، تاريخ تصويب : ٩١/٥/١٧) چکيده در نظريۀ نشانه شناسي شعر مايکل ريفاتر، ابتدا اشعار به دو شـيوة خـوانش دريـافتي (heuristic) و خوانش ناپويا (retroactive) بررسي و واکاوي مي شوند کـه در مرحلـۀ اول بـه جسـتجوي معنـا و در مرحلۀ دوم به دکلت هاي زباني توجه مي شود، در اين خـوانش ، پـا از مشـخو کـردن عناصـر نيـر دستوري در متن ، ارتبار پنهاني و دروني عناصر متن در قالب انباشـت و منظومـه هـاي توصـيفي تبيـين مي گردد، سپا خواننده يا منتقد به دريافت تداعي هاي واژگاني و مفهومي يا موضـوعات کليـدي روي مي آورد و سرانجام اين مباحث به دريافت و کشخ شبکۀ ساختاري شعر مي انجامـد.
در شـعر ققنـوز نيما، پا از بررسي و تحليل عناصر نير دستوري ، به انباشت ها، منظومه هاي توصيفي و شبکۀ ساختاري زير مي توان دست يافت : انباشت ققنوز و محل زندگي و جامعـه د منظومـه هـاي توصـيفي نااميـدي و نربت شاعر و بي تفاوتي و يـأز جامعـه د شـبکۀ سـاختاري : نااميـدي - رنـج و انـدوه- مـره - آينـده اميدبخش .
» (سلدن ٨٦) از طرفي او به ضرورت توجه خواننده از متن به خاره از متن و شناخت محيط زندگي و اجتماعي آن نيز اشاره مي کند و در نقد واکاوانۀ ياکوبسن و اشتراوز، از شعر گربه هـاي بـودلر مي گويد: «در اين رساله برخي دکلت هاي ضمني کلمات که شخو فقط مي تواند با حرکت بـه خاره از متن و توسل به رموز اجتماعي و فرهنگي که از آن مايـه گرفتـه اسـت ، آنهـا را درک کند، ناديده گرفته شده اند.