چکیده:
در مقاله حاضر، در چارچوب برنامه کمینه گرا و برپایه نظریه گروه فعلی لایه ای، جایگاه روساختی فعل اصلی را در زبان فارسی بررسی میکنیم. بدین منظور، نخست درباره ترتیب کلمهها در این زبان و ساخت درونی گروه فعلی سخن میگوییم؛ سپس جایگاه هسته گروه زمان فارسی را بررسی می کنیم و براساس آموزه های نظری و شواهد تجربی، نشان می دهیم که در این زبان، زمان در شمار مقولههای گروهی هسته پایان قرار دارد؛ آنگاه از چگونگی نشان گذاری عنصر زمان بر فعل اصلی سخن میگوییم و پیشنهاد می کنیم در این فرایند، فعل اصلی از درون گروه فعلی کوچک خارج شود و به هسته گروه زمان و درصورت وجود داشتن فعل کمکی «بودن» در ساختار جمله، به هسته گروه نمود کامل، پیوسته شود؛ به گفته دقیق تر، برمبنای این تحلیل، مشخصه تصریف فعل اصلی در فارسی ـ مانند زبان فرانسه و برخلاف انگلیسی ـ قوی است و در روند بازبینی خود، سبب ارتقای این فعل به گره بازبینی کننده می شود. جایگاه قیدهای گروه فعلی، حذف گروه فعلی، ساخت پرسش تاییدی، و تعامل زمان با نمود کامل، شواهدی برای تایید این فرضیه فراهم می آورند.
Based on the Minimalist program and VP-shell analysis، the present study is to investigate the surface position of the main verbs in Persian language. In this regards، the word order and internal structure of verb phrases in Persian language have been mentioned and then، the head-position of Tense Phrase (TP) have been considered. In the next step، it has been theoretically and empirically shown that Tense is considered as as head-last parameters in this language. Nextly، it has been discussed how Tense affects the main verb and it has been suggested that verbal elements within the vP move higher up to the relevant functional heads، i.e. T or Perf، to pick up the inflection. To be more precise، in the Persian feature checking system when the inflection feature on v is valued، the value is strong; so the whole little v complex has to move out of the vP for checking purposes، including for tense marking (as in French، but unlike what happens in English). Finally، a number of empirical evidences، including the position of lower adverbials، VP-ellipsis، confirmatory tag questions، and the interaction between tense and perfect aspect، are provided for favoring verb movement out of vP in Persian.
خلاصه ماشینی:
"یکی از نکات بسیار جالب و قابل توجه این فرضیه در همین جا است که به روابط میان مفاهیمانعطاف لازم را میدهد و میتوان عوامل بافتی و غیر زبانی را همراه نظام استنتاجی نمود،این امربرای تمامی نظریات پیشین به عنوان آرمانی دست نیافتنی بدل گشته بود و هیچ یک از این مدلهاقادر به ارائه الگویی برای وارد نمودن بافت به شبکههای معنایی نبودند چرا که بافت نیز در نهایتبه صورت مجموعهای از مفاهیم در میآمد که خود میبایست در مجموعۀ روابط سلسله مراتبی مفاهیم قرار میگرفت و به این ترتیب وارد کردن بافت نتیجهای به غیر از گنگ شدن و پیچیدهترشدن شبکههای معنایی دربر نداشت.
3. انواع فعلهای معین در زبان فارسی از میان فعلهایی که توسط زبانشناسان و دستوریان به عنوان فعل معین نام برده شد فعل بایستنکه دیگر در زبان فارسی امروز کاربرد فعلی ندارد و صرف نمیشود و فعل توانستن که بیشتردارای معنی واژگانی است و حامل مختصه دستوری خاصی نیست خارج از گروه فعلهای معینقرار میگیرد زیرا فعلهای معین فعلهایی هستند که جدا از صورت واژگانی خود در مواردیمعنای واژگانی آنها کاهش یافته و میل به دستوری شدن یافتهاند،در حالی که همانند فعلهایواژگانی برای شخص و شمار صرف شده و علاوه بر معنای واژگانی،حاوی مفاهیمی دستوری ونقشی همچون نمود،وجه،جهت و زمان میباشند(بوسمن،1996:45).
جایگاه این گره را به دلیل ارتباط زیاد آن به فعل و متعدی بودن آنبین دو گرۀ نمود و فعل فرض میکنیم اما با توجه به نظر بوورز(2002:219-183)و ردفورد (2004:364)که برای مختصۀ تعدی فعلها نیز گرۀ جدیدی به نام گرۀ تعدی{o1o}ارائه داده است،گروه جهت را در نمودار درختی بین دو گروه نمود و گروه تعدی نشان میدهیم: (14) (به تصویر صفحه مراجعه شود)در زبان فارسی هرگاه گرۀ تعدی با مختصۀ[+تعدی]پر میشود جایگاه گرۀ جهت نیز درشرایط خاص،یعنی ساخت مجهول،توسط فعل معین جهت نمای شدن پر میشود."