چکیده:
در این تحقیق سطح ترس از جرم شهروندان در یکی از محله های تهران با تدوین مدل علی آزموده شده است . نظریه های سرمایة اجتماعی ، بی سازمانی اجتماعی و بزه دیدگی برای انتخاب متغیرها و تدوین مـدل پـژوهش جهـت علـت یـابی تـرس از جـرم در محله های شهری انتخاب شدند. داده ها از یک نمونـة تـصادفی ٣٨٦ نفـره از سـاکنان محلة جنت آباد شمالی به وسیلة پرسش نامه جمع آوری شده است . مدل نظری پـژوهش پس از جمع آوری اطلاعات با به کارگیری روش معـادلات سـاختاری بـا اسـتفاده از نرم افزار آموس ˻ آزمون شده و مدل نهایی بـرازش شـده اسـت . تحلیـل چنـدمتغیرة انجام شده درحدود ٥٧ درصد از واریانس متغیر وابسته ، یعنی ترس از جرم ، را تبیـین می کند. یافته های تحقیق نشان می دهد بی نظمی در محله مهم ترین تبیین کنندة تـرس از جرم در محلات شهری است . تجربة بزه دیدگی و رضایت از محله نیز تاثیر چشمگیری بر سطح ترس از جرم شهروندان دارند. نتـایج ایـن تحقیـق ارتبـاط میـان تعلـق بـه شبکه های حمایت اجتماعی و اتخاذ تدابیر حفاظتی را با سطح ترس از جرم شهروندان تایید نمی کند.
خلاصه ماشینی:
بر ایـن اسـاس در ایـن تحقیق فرض شده است که تصور از بی نظمی در محله با ترس از جرم ، احساس خطر و نگرانـی اجتماع ارتباط دارد.
براساس شواهد پیشین ، سطح بالای بزه دیدگی جمعی با افزایش تدابیر پیش گیری کننده و حفاظتی ، افزایش حضور پلیس در محله و همچنین سـطوح بالای احساس خطر و ترس از جـرم ارتبـاط دارد و در مقابـل باعـث کـاهش رضـایت از محلـه می شود (فرگوسن و میندل ، ٢٠٠٧).
اگرچـه ایـن متغیـر در مدل فرگوسن و میندل (٢٠٠٧) بر مبنای تأثیر شیوه های پلیسی جامعه محور بر کاهش تـرس از جرم وارد شده است ، اما در اینجا بیشتر به منظور سنجش میزان تأثیر حضور فیزیکی پلیس بر ترس از جرم شهروندان تأکید می شود.
در واقع ، مهم ترین نکته این است کـه لزومـا جـرم عامـل ایجـاد تـرس از جرم در محله ها نیست ، بلکه اشکال مختلف بی نظمی محیطی عامل کاهش رضـایت سـاکنان از محله و احساس خطر و ترس در آن هاست .
بحث هدف اصلی این تحقیق تدوین بهترین مدل برای اندازه گیری ترس از جرم در محله های شهری بوده است .
V. Pruitt (2002) "Modeling Fear of Crime and Perceived Victimization Risk: The (in)significance of Neighborhood Integration", Sociological Inquiry, 72: 527-549.
F. (1993) "Social Support and the Fear of Crime", Canadian Journal of Criminology, 35: 187-196.