چکیده:
ما در متون مقدس و در زبان عادی خدا را به بعضی از اوصاف توصیف میکنیم، یکی از مشکلات دیرین در راه تأسیس الهیات، چگونگی فهم و تحلیل معنای این اوصاف است (بویژه اوصاف مشترک بین انسان و خدا). آیا این اوصاف به هنگام حمل بر خدا همان معنای عادی و متعارف را دارند؟ یا واجد معنای دیگری میباشند؟ این معنای دیگر چه نسبتی با معنای عادی و متعارف این اوصاف دارد؟ در این مقاله سعی شده است تا راه حل معروف آنالوژی که به وسیله توماس آکوینی ارائه شده و حاوی نکات تازهای است، مورد نقد و بررسی قرار گیرد. نظریه آنالوژی (تمثیل) با نفی اشتراک لفظی و اشتراک معنوی سعی میکند تا نوعی «اشتراک در عین اختلاف» و «اختلاف در عین اشتراک» را در معانی این اوصاف نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
"اگر معانی این اوصاف دقیقا به همان معنای انسانی آنها نباشد پس نوعی غیریت و دوگانگی در کار است که این غیریت در معنا از دو حال خارج نیست: یا اینکه صرف نظر از غیریت هیچ گونه جهت معنایی مشترک وجود ندارد و تغایر و تباین محض حاکم است که در این صورت ما راهی برای شناخت اوصاف نداشته و مجبور به تعطیل عقل هستیم و یا اینکه علاوه بر غیریت جهت اشتراکی نیز به چشم میخورد و غیر از جهت تمایز و تفاوت یک هسته معنایی مشترک در این بین وجود دارد که مصحح حمل و اطلاق و معنا داری این اوصاف مشترک میشود این همان راهی است که ابتدا به وسیله متفکران مسلمان و سپس از سوی توماس آکویناس تحت عنوان نظریه آنالوژی بسط و گسترش یافته است.
(1) پس در اینجا ما از دو مقدمه استفاده میکنیم:1 ـ خداوند علت پیدایش انسان و همه اوصاف او میباشد2 ـ علت و معلول باید ذاتا وصفة با یکدیگر مسانخ و مشابه باشنداز مقدمه اول ما همین اندازه استفاده میکنیم که خداوند مبدأ و علت علم انسان، قدرت انسان و زیبایی او میباشد و بر این اساس که علت باید کمالات معلول را دارا باشد، به خداوند علم و قدرت و زیبایی را نسبت میدهیم، در اینصورت خدا حکیم است، به معنای این است که خداوند خالق حکمت در سقراط ودیگر انسانهاست و خدا عالم است، یعنی خدا خالق و علت پیدایش علم در دیگر موجودات است ولی در اینصورت ما چیزی از خود حکمت و علم الهی نگفته و چیزی هم درباره آن نمیدانیم؟توماس برای رهایی از این مشکل از اصل سنخیت علت و معلول بهره میگیرد و میگوید:گرچه بر طبق آنالوژی اوصاف، توصیف خداوند به علم و حکمت تنها بیان میکند که او خالق حکمت و علم انسانهاست اما با تکیه بر اینکه خالق و علت علم در انسان باید خود عالم باشد و بدون داشتن این صفت کمالی نمیتواند آن را به دیگری اعطاء کند، از محذور عدم اتصاف واقعی خداوند (و اتصاف مجازی او) رهایی مییابد."