چکیده:
غزل مولانا از نظر معنایی، تفاوت هایی عمده با سنت های شعر فارسی و کلام دیگر شاعران دارد. سخن مولانا آنجا که برآمده از تجربه فنا و ناآگاهی است، دارای معانی مبهم و شگفت انگیز است. وصول به تجربه فنا و قرار گرفتن در بافتی وحیانی در لحظات «گشادن در سخن» و ورود به حریم مقدس معنا، سبب می شود در دیوان کبیر، با غزل هایی مواجه شویم که تصویر رویایی عجیب و شگفت انگیزند؛ غزل-هایی که عظمت معنا در آن ها به اندازه ای است که به دشواری می توان معنایی حتمی و مشخص برای آن ها تدارک دید. شدت هیجانات عاطفی و غلبه معانی غیبی، چنان است که در برخی از این غزل های رمزی، تشخیص متکلم و مخاطب بسیار دشوار است؛ تجارب شگفت مولانا در اقلیم عرفان، غزل هایی چنان مبهم و درک ناشدنی پدید آورده که پیش و پس از مولانا بی سابقه و بی نظیرند. در این نوشتار، پس از تمایز نهادن میان دو گروه غزل رویاوار مولانا به لحاظ ساختاری و معنایی، و بیان برجسته ترین خصایص آن-ها، تعدادی از این غزل ها مشخص و تحلیل شده است. نگارنده مقاله بر آن است که با تکیه بر مواریث سخن صوفیه و به ویژه بنیان های اندیشه مولانا، به ساحاتی از این معانی رمزی و مبهم دست یابد.
Mowlānā’s poetry is significantly different from Persian poetic traditions and the works of other poets. His works convey complex and wonderful meanings specially when they address the experience of disappearance and unawareness. This experience، together with the experience of a revelational context in the opening of speeches in Mowlānā’s Diwān، makes some of his dramatizations extremely wonderful. Meanings sometimes become so complicated that one cannot assign a definite meaning to a piece of his work. Unfelt and emotional meanings are sometimes so rich that one confuses the addressor and the addressee. Mowlānā’s perplexing mystic experiences have given rise to poems unparalleled in works before and after him. This paper distinguishes two semantic and syntactic forms in Mowlānā’s sonnets and analyses their characteristics. It also attempts to uncover deep meanings in some of his selected poems.
خلاصه ماشینی:
»(نقد و حقیقت ، ص٦٠) غزل رؤیاوار مولانا جلال الدین ، در زمرة عرفایی است که از رؤیاها و کشف های بـاطنی و ادراکـات 1 روحانی خویش و آنچه خود بدان «وحی » و برای روپوش عامه ، «وحی دل » می گوید، به اسلوب و سبکی منحصر به فرد سخن گفته است ، و این معنی به ویژه در غزل هـای او به صورت گزارش شهود غیبی و مکاشفات به صورت روایت رؤیـاوار نمـود یافتـه است .
در واقع آغازهای ناگهانی را که متضمن نوعی حذف از آغاز شعر است ، 4 می توان از عوامل شدت بخش ابهام در غـزل هـای رؤیـاواره ی جـلال الـدین دانسـت ، چنان که در غزل فوق همین ساخت مکالمه ای غزل ، خود موجب ابهامی دیگـر اسـت و به سهولت نمی توان دانست چه کسی با چه کسی سخن می گوید: گفتم : «خودآن نشـودعاشـق پنهـان چیست که آن پرده شود پیش صـفاها» این عروج های باطنی و شگفت انگیز، همه گشادهای باطنی و فتوحـات روحـانی است .
با توجـه بـه آنکـه مولانـا 6 اغلب ، معانی غیبی و روحانی را به چیزی مایع تشبیه می کند مانند «بحر معلق معـانی »، به نظر می رسد شیری که از معشوق می طلبد معانی و تعالیم روحانی باشد: خمش کن شیرشیران نورمعنی اسـت پنیری شد به حرف از حاجت یـوز (کلیات شمس ، ٣/ غزل ١١٨٣) در این بیت ، نیز «نور معنی » به «شیر شیر مردان خدا» ماننـد شـده ، و زخمـی کـه در سینۀ عاشق است ، تنها با نور معنی مداوا می شود.