خلاصه ماشینی:
"همچنین مارکسیسم هگلی شده کورش و لوکاچ واکنشی بود به آرای نظریهپردازنی از جمله کارل کائوتسکی13و ادوارد برنشتاین14و سپس رودلف هیلفردینگ15که در تفسیر خود از نظریۀ تکامل تاریخی مارکس قائل به وجود قوانین علی و جهان شمول بودند که به باور ایشان نهتنها بر روابط انسانها،بلکه بر جهان طبیعت نیز حکمفرما بود، و مثلا میپنداشتند که وقوع سوسیالیسم با دقتی همانند دقتی که در علوم طبیعی وجود دارد قابل پیشبینی خواهد بود.
درواقع موضعگیری منفی نسبت به تمدن جدید، و بهخصوص نسبت به یکی از چشمگیرترین ویژگیهای آن یعنی مقوله و پدیده«تقسیم کار»،نهتنها در هگل،بلکه در سایر نویسندگان رمانتیک آلمان، مانند شیلر و هولد رلین، نیز گرایشی نیرومند بود و آنان جمله بر این قول بودند که تقسیم کار باعث پریشانی روح کلی جامعه شده و وحدت زنده(ارگانیک) را میان افراد بیرنگ ساخته است.
لوکاچ در همین دوره از حیات فکری خود،سوای بازنگری به آرای هگل،بیشتر کار خود را بر نگارش در زمینۀ مباحث نظری نقد ادبی و جامعهشناسی ادبیات متمرکز نمود و آثاری از جمله معنای رئالیسم معاصر،پژوهشی در رئالیسم اروپایی،و جامعه شناسی رمان را پدید آورد؛48بررسی و بحث دربارۀ این آثار نیازمند مجالی دیگر است.
این فشار به حدی بود که چندی بعد در سال 1924 لوکاچ به مناسبت درگذشت لنین کتابی در ستایش او نوشت که در آن تا میزان زیادی آرای هگلی خود را نفی نمود،بنگرید به: Georg Lukacs,Lenin:A Study in the Unity of His Thought,(first German edition,Vienna, 1924),English translation by Nicholas Jacobs,London:NLB,1970(reprinted,1971),(new edition,London:Verso,1998);web edition: http://www."