چکیده:
پیشینه تاریخی پلورالیزم یا کثرت گرایی به زمان سوفسطائیان می رسد.درعصر حاضر جان هیک در حوزه مقایسه آیین مسیحیت با سایر ادیان نوعی پلورالیزم دینی را مطرح می کند. وپژوهشگران وصاحب نظران هر کدام به تفحص و تبیین این موضوع از زوایای متفاوتی پرداخته اند. حاصل کلام ایشان را البته با تفاوت هایی، در متون عرفانی نیز به نوعی می توان مشاهده کرد. از جمله پرسش های مهم در این راستا ، این است که آیین اسلام با کدام نوع پلورالیزم سازگاری دارد؟ استدلال های کثرت گرایان وانگیزه اصلی ایشان از پذیرفتن پلورالیزم دینی چیست؟ آیا تسامح وتساهل نوعی پلورالیزم رفتاری و اجتماعی است؟ نگارنده در این جستار به تحلیل این اندیشه در کتاب آسمانی قرآن و سروده های مولانا مبادرت می ورزد. زیرا مثنوی به لحاظ جامعیتی که نسبت به سایر متون عرفانی دارد؛ بهتر به شرح مبسوط وصحیح این موضوع ورفع سوء تعبیرها می پردازد. همچنین نقدی بر اندیشه بعضی صاحب نظران در این خصوص دارد.
خلاصه ماشینی:
"به قول حافظ: {Sصالح و طالح متاع خویش نمودند#تا که قبول افتد و که در نظر آیدS}عطار حکایت ذو النون مصری را بیان میکند که به گبری-که به امید جلب رحمتالهی در روز برفی برای مرغان دانه میپاشید-به دیدۀ حقارت نگریست؛ولی با کمالتعجب سال بعد،او را در طواف خانۀ خدا مشاهده کرد: {Sهاتفی در سر او آواز داد#کانکه او را خواند حق یا باز داد#گر بخواندش،نه به علت خواندش#ور براندش،نه به علت راندش#کار خلقست آنکه ملت،ملت است#هر چه زان درگه رود بیعلت است#هیچ کس از سر کار آگاه نیست#زآنکه آنجا هیچ کس را راه نیستS}(نورانی وصال،1356:119-120) در باور مولانا،عارف کامل با قدرت نفوذ باطنی چنان بر زیباییها و پلشتیهایدرونی آگاهی دارد که راهی بر سالوس و ریاکاری افراد باقی نمیماند: {Sدر میان ناقدان زرقی متن#با محک ای قلب دون!لافی مزن#مر محک را ره بود در نقد و قلب#که خدایش کرد امیر جسم و قلبS}(مولوی،1375:1782/4-83) {Sبندگان خاص علام الغیوب#درجهان جان جواسیس القلوب#در درون دل درآید چون خیال#پیش او مکشوف باشد سر حالS}(همان،1478/2-79) اگرچه در متون عرفانی بیشتر سخن از تسامح و تساهل است،انسان آرمانی که درمقام الگوی رفتاری و شخصیتی در رأس هرم جامعه جای دارد،همیشه جامع اضداداست."