چکیده:
شادی یکی از حالات درونی است که مطلوب همه ی انسانهاست، اما دست یافتن به آن، و درک ارزش آن آسان نیست. شمس تبریزی، مراد و محبوب مولانا یکی از معدود عرفایی است که شادی را بسیار ستوده است و درباره ی علل و انگیزه های آن، مطالب ارزشمندی در گفته های او آمده است. تاثیر فراوان آموزه های شمس تبریزی در افکار مولوی و نقش مولوی در سنت شعر عارفانه ی فارسی ایجاب می کرد که این موضوع به طور مستقل کاویده شود. علاوه بر این، درک مبانی فکری شمس درباره ی شادی می تواند به درک جایگاه این موضوع در متون عرفانی کمک کند. در این پژوهش به بررسی دیدگاه هــای شمس تبریــزی در مورد شــادی و خوشدلی و همچنیـن انگیزه های شادی در تفکر و اندیشه ی او با روش تحلیل محتوا پرداخته می شود. روح، محبت، سماع، نماز، تصور بهشت، امید و حتی مرگ از عواملی هستند که به عقیده ی شمس، موجب شادی می شوند. علاوه بر این، شادی و خوشدلی افراد یکسان نیست، بلکه در این عالم هر کسی به چیزی شاد است و شادی گونه های مختلف دارد.
خلاصه ماشینی:
"درباره ی روحیهی بسط و شادی در نزد مولانا نیز میتوان به مقالهی « تجلی روحیه بسط گرایی مولانا در غزلیات شمس» (ظهیری ناو، شفیقی، 1386: 161-145) که در مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، منتشر شده است، اشاره کرد که البته در این مقاله مجالی برای پرداختن به دیدگاههای شمس تبریزی نبوده است.
نشان همین تعریف ناصر خسرو را میتوان در آثار شمس تبریزی و عارفان دیگر هم یافت؛ با این تفاوت که علم حقیقی از نظر آنها علمی است که بعد از تصفیهی نفس و از طریق شهود عرفانی حاصل میشود.
او در فرق خود با شخصی که از او با لقب سید یاد می کند می گوید: «من آن را در حق او منکر نبودم، الا اینکه نماز نکردی، و مولانا میدانی فرق من و او چیست؟ اندکی بگو، مرا بالله العظیم که آن روز که نماز کنم شادم و خوش» (شمس تبریزی، 1377: 2/156) و در جای دیگر میگوید: «اگر من برین پهلو خسبم تا روز قیامت همچنین مرا هیچ زیان نکند، بلکه هر روز افزونتر و بهتر، با این همه آن روز که از من فوت شود من میرنجم، و تا شب خوش نباشم، و آن روز که بگزارم خوشدل باشم و شادمان» (همان: 2/157).
عوامل و انگیزههای شادی، این موهبت خدایی، یا به قول خود شمس آب لطیف که زندگی و حیات میبخشد، مواردی چون محبت، امید، سماع و حتی مرگ است که از نظر شمس باید برای آن شادی کرد و با اشتیاق پذیرای آن بود."