چکیده:
هدف: هدف از این مقاله بررسی این امر است که آیا مفهوم پارادایم در فلسفه علم توماس کوهن، دارای مصداق یا مصادیقی در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی هست یا خیر. روش: پس از بررسی اجمالی کتاب «ساختار انقلاب های علمی» و به ویژه مفهوم پارادایم در آن، نظریه پردازی های مربوطه در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی مورد بررسی انتقادی قرار می گیرند و پیشنهادهایی مبنی بر لزوم نگرش پارادایمی در این حوزه ارائه می شود. یافته ها: کوهن پارادایم را محور اساسی اجماع و اتفاق نظر در یک جامعه علمی می داند. پس معنی پارادایم را نباید با «نحله»، «رهیافت»، «نظریه»، «پیش فهم» و نظایر آنها خلط کرد. به ویژه حضور «نحله های فکری متعارض» در یک حوزه علمی را نباید به معنی «وجود پارادایم های مختلف» دانست، زیرا کوهن وضعیت رقابت بین نحله های متعارض را وضعیت ماقبل پارادایمی می داند. با توجه به این مطلب، بسیاری از نظریه پردازی هایی که حول و حوش مفهوم پارادایم در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی انجام شده اند، از معنی مورد نظر کوهن دور افتاده اند. همچنین، مباحثی که درباره «نامگذاری» این رشته درگرفته اند، از این ضعف رنج می برند که به خصلت اجماع آفرین پارادایم و فقدان آن در کتابداری و اطلاع رسانی بی توجه بوده اند. اصالت/ارزش: ارزش این مقاله کمک به تاملات مربوط به بنیان های نظری علم کتابداری و اطلاع رسانی و تدقیق در مفهوم پارادایم با توجه به مسائل این رشته است.
خلاصه ماشینی:
"tu@nadnank تاریخ دریافت:1389/04/12؛تاریخ پذیرش:89/11/23 چکیده {IBهدف:هدف از این مقاله بررسی اسن امر است که آیا مفهوم پارادایم در فلسفۀ علم توماس کوهن،دارای مصداق با مصادیقی در حوزۀ کتابداری و اطلاعرسانی هست یا خیر.
روش:پس از بررسی اجمالی کتاب«ساختار انقلابهای علمی»و به ویژه مفهوم پارادایم در آن،نظریهپردازیهای مربوطه در حوزۀ کتابداری و اطلاعرسانی مورد بررسی انتقادی قرار میگیرند وپیشنهادهایی مبنیبر لزوم نگرش پارادایمی در این حوزه ارائه میشود.
با این وجود،در جامعۀ علمی کتابداری و اطلاعرسانی ایران،توجه چندانی به این رشته نشدهاست،حال آنکه در چند سال اخیر،مباحث معرفتشناختی بهطور عام و فلسفۀ علم بهطورخاص مورد توجه متخصصان این رشته در خارج از کشور واقع شده است(به عنوان مثال بنگریدبه:باد1،2001؛فالیس2،2002؛هرولد3،2004؛یورلاند4،2005).
کوهن فصل اول(درآمد)کتاب خود را با این عبارت آغاز میکند: «تاریخ،اگر آن را همچون انبارهای برای جیزی بیش ازحکایتنگاری و گاهشماری در نظر آوریم،میتواند تصویریاز علم را که در اختیار داریم،بهطور قاطعی دگرگون کند»(کوهن،1387).
کوهن فصل اول(درآمد)کتاب خود را با این عبارت آغاز میکند: «تاریخ،اگر آن را همچون انبارهای برای چیزی بیش ازحکایتنگاری و گاهشماری در نظر آوریم،میتواند تصویریاز علم را که در اختیار داریم،بهطور قاطعی دگرگون کند»(کوهن،1387،ص 2 82) اما تصویر رایجی که از علم داریم،چگونه تصویری است؟این تصویر،تصویری است کهعلم را چونان آمیزه و مخلوطی از فاکتها1و نظریهها و روشها میداند که درونمایۀ آن ازمشاهدات،فرضیهها و قوانینی تشکیل شده که به تدریج در طول تاریخ رویهم انباشته شدهاند.
او آن دسته ازدستاوردهای علم بهنجار که دارای این دو خصلت باشند را پارادایم نامیده است:الف)دستاوردهایی چنان بیسابقه که گروه پایداری از هواداران را از رشتههای رقیب فعالیت علمی،به سوی خود جذب میکنند؛ب)دستاوردهایی چنان باز و منعطف که انواع مسائل را برایحل،در اختیار گروه نوبنیاد کارورزان علوم قرار میدهند."