خلاصه ماشینی:
"با نگاهی به تعاریف ارائه &%04924EOKG049-G% شده نیز میتوان گفت یک انقلاب کامل،حداقل دارای چهار عامل:1- نارضایتی عمومی از وضع موجود 2-ظهور و گسترش ایدئولوژیهای جدید جایگزین 3-گسترش روحیهی انقلابی 4-رهبری و نهادهای بسیجی،و سه عنصر:1-مشارکت تودهای،2-عنصر خشونت 3- تغییر ساختار،و همچنین دارای سه بعد 1-اجتماعی 2-سیاسی 3- فرهنگی باشد؛و این همان ویژگیهایی است که دو انقلاب فرانسه و بهویژه انقلاب اسلامی به خوبی در خود جای دادهاند.
مقالهی حاضر با تکیه بر رویکرد اخیر به عنوان تلفیقی از دو رویکرد دیگر با رویکرد تفریدی به بررسی و مقایسهی دو انقلاب ایران و فرانسه و ارائهی تئوری عام از انقلاب با روش تعمیمی ابتدا ابعاد سیاسی،فرهنگی و اقتصادی دورهی قبل از انقلاب و سپس مراحل چهارگانهی مورد نظر کرین برینگتن در خصوص تحولات گروههای سیاسی بعد از آن را مورد بحث قرار خواهد گرفت.
گروهی که بیشتر آنها وارث رژیم قبلی هستند و سازمانها و نهادها و ابزار لازم برای اولین گروه حاکم پس از پیروزی انقلاب نمیتواند خارج از مقررات و قوانین نظام پیشین باشد؛و دولت نوین ناچار است تا تدوین قانون جدید و رسیدن به ثبات نسبی اینها را بکار گیرد و اعمال این قوانین تنها در توان میانهروهاست.
تمرکز قدرت،وحدت اعتقادی، جدیت در تصمیمگیری و گفتمان تودهای از ویژگیهای مهمی بود که تندروها در اختیار داشتند؛در حالی که در ایران با حاکمیت مشترک میانهروها و رادیکالها شروع میشود(شورای انقلاب11)در این دوره اگرچه اقتدار لیبرالیسم نفوذ میانهروهای اول کاهش یافته بود،ولی به علت این که نیمی از اعضای شورای انقلاب را لیبرالها تشکیل میدادند و به دنبال انتخاب ابو الحسن بنی صدر به ریاست جمهوری و ریاست ورای انقلاب و فرماندهی کل قوا موضع آنها تقویت گردید و کماکان از قدرت قابل توجهی برخوردار بودند."