چکیده:
یکی از مسایلی که باعث مطرح شدن یک کشور در عرصه های خارجی می شود، داشتن روابط خارجی درست و مناسب با دیگر کشورهاست که بیانگر سیاست خارجی آن کشور و سردمداران آن است.بنابراین،موضوعی بسیار مهم و استراتژیک در طول تاریخ بوده است. همواره پیشینیان ما کوشیده اند تا به این امر دست یابند و بتوانند با سیاستی که به کار می بندند،روابط دوستانه و صلح طلبانه را با دیگر کشورها داشته باشند. یکی از امپراتوری های پرقدرت جهان و هم چنین باشکوه ایران عصرهخامنشی بوده، آنان در سال 550ق.م با شکست ماد به دست کورش بر اریکه قدرت ایران نشستند. از همان ابتدا سیاست آن ها،سیاست تسامح و تساهل بود؛ تمام پادشاهان هخامنشی کم و بیش چنین سیاستی را اجرا کردند و توانستند دولت هخامنشی را با آن گستردگی که از شرق تا دره رود سند و از غرب تا یونان را تصرف کرده بود، به راحتی اداره کنند ودر قبال اقوام مختلف با فرهنگ وزبان های متفاوت پاسخگو باشند.البته در دوره ای نیز آن ها به سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن روی آوردندکه بنابر مقتضیات زمان بود و آن ها در این امر نیز موفق بودند.مقاله حاضر به شرح چگونگی روابط خارجی هخامنشیان وهم چنین چگونگی به کار گیری سیاست تسامح و تساهل در قبال دیگر کشورها می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"(محمودآبادی،1374:24)طبق گزارش دیودور سیسیلی،کورش پیش از آغاز جنگ پیکی را نزد کروزوس فرستاد که اگر وی خود را تسلیم او کند،کورش او را بخشیده و او را به عنوان والی لیدی بر سر کار منصوب کند؛اما کروزوس این را نپذیرفت و در پاسخ گفت که او و خاندانش پیشتر بندگی مادها را میکردند حال نیز باید بندگی آنها را بکنند،نه اینکه او بندگی کورش را بپذیرد.
4-روابط خارجی داریوش کبیر در خلال آرزوهای توسعهطلبانه کمبوجیه در مصر،خبری از کودتای سرزمین پارس به او رسید که سبب شد پادشاه بزرگ قصد بازگشت به وطن را کند-هرچند در صحت و سقم این قضیه که در کتیبه داریوش بیان شده،تردید وجود دارد و برخی از دانشمندان بر این عقیده هستند که داریوش داستان گئومات مغ را خود ساخته تا سلطنتش را قانونی جلوه دهد،باوجوداین،نظر غالب مورخین بر صحت قضیه گئومات مغ است و ما هم ناچاریم که نظر غالب را بپذیریم،هرچند ادله گروه مخالف را نمیتوان نادیده گرفت و جای تامل دارد- که در بین راه جان باخت.
داریوش که بر سر قدرت رسید،بعد از سرکوبی شورشهای متعدد ایالات،به مصر که پس از کمبوجیه ناآرام شده بود،لشکر کشید و ضمن تصرف آنجا همان سیاست«تسامح و تساهل»را سرلوحه کار خویش قرار داد؛هرچند بنابر قول زرینکوب قلبا با این کار مخالف بود،اما سیاست پادشاهان هخامنشی و توسعهطلبی ارضی آنها چنین چیزی را اقتضا میکرد.
پس،اردشیر با آگاهی از تبعات روانی خطر حمله احتمالی ایران،به این نتیجه رسید که برای رسیدن به اهداف خارجی خود نخست باید فضای رعب و وحشت از ایران را از دل یونانیان بیرون آورد و دیگر آنکه برای اینکه اوضاع یونان را دورادور در دست بگیرد،باید از سکههای طلایی خودش استفاه کند تا نظر موافق بزرگان یونان را به پارس جلب کند."