چکیده:
حکومت پهلوی دوم، با در اختیار داشتن افرادی چون تیمور بختیار و استفاده از توانمندیهای آنها در راس مدیریت ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی، سعی در تقویت حکومت خود داشت. این مقاله در تلاش است، با تکیه بر روش تاریخی (تحلیلی– توصیفی)، به بررسی و آشکار سازی نقش و جایگاه تیمور بختیار در راس سازمان قدرتمند ساواک و همکاری وی با سایر عوامل در راستای تحکیم ارکان حکومت بپردازد و اشاره به اینکه روند قدرتگیری وی و نفوذ فراوان در ساختار حکومت و تشویش ذهن شاه نسبت به او، سبب عزل وی گردید.
خلاصه ماشینی:
"گرچه محمدرضا هنگامی که در 1320 عنوان شاهی را دریافت نمود، به سبب جنگ دوم جهانی و اشغال ایران توسط قوای متفقین، مشروعیت و نیز ابهتی را که پدرش به هنگام تاجگذاری یافته بود، نداشت، اما با تاسیس مجلس سنا در سال 1328 و چهار سال بعد در جریان کودتا، شاه تیر نخوردهی زخم خورده، به استحکام پایههای قدرت پرداخت و از این زمان به بعد، به ظاهر برای حفظ امنیت کشور و در واقع، برای سرکوب و ارعاب مردم، سازمانی به نام ساواک در سال 1335 تشکیل شد.
این سازمان که از برنامههای دیگر کشور ها مانند امریکا و اسرائیل الگو برداری میکرد در راستای تقویت خود و افزایش قدرت شاه بر مردم، از وجود افراد تاثیرگذاری برخوردار بود که از آن جمله، تیمور بختیار 1 که هر چند در ابتدا از آن چنان پیشینه خانوادگی معتبر و مهمیبرخوردار نبود، اما پس از این که در این سازمان شروع به فعالیت نمود و به عنوان اولین رئیس ساواک معرفی شد.
پرسش دیگری که به دنبال مساله اشاره شده در بالا مطرح می شود این است که با توجه به خدمات تیمور بختیارنسبت به پهلوی دوم، علل تیره شدن روابط او با شاه وخارج شدن او از منظومه قدرت چه بود؟ در خصوص تیمور بختیار و ایفای نقش او در حکومت پهلوی ر ک: فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا(روابط عمومیوزارت اطلاعات، 1368)؛ حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، چ1 (تهران: انتشارات اطلاعات، 1385)؛ دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ج1، چ1 (تهران: مرکز برسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1385)."