چکیده:
<P> نظرگاه کانت در باب علیت - تقریر اصل علیت و اثبات آن - معطوف به مباحثی است که هیوم درباره انکار علیت گفته است. کانت با نقد نظریه هیوم سعی میکند نظرگاهی جامع و منسجم در باب نحوه پیدایش اصل علیت و کاربرد آن در معرفت بشری بپروراند. فهم نظریه کانت درباره علیت بر فهم اجزاء دیگر فلسفه او متوقف است. از نظر اغلب مفسران و شارحان کانت، برای فهم نظریه علیت در نظام فلسفی کانت باید بخش »استنتاج استعلائی« کتاب نقد عقل محض را فهمید که کار چندان سهل و آسانی نیست. در این مقاله سعی کردهایم با استفاده از شرح و تفسیرهایی که شارحان و مفسران کانت عرضه کردهاند، نخست استنتاج استعلایی را - البته تا جایی که با بحث علیت در ارتباط است - فهم کنیم و سپس ادله وی بر اثبات علیت را در »تشابه دوم« ذیل تحلیل اصول از کتاب نقد عقل محض تحلیل و بررسی کنیم. این نکته نیز قابل توجه است که تفکر کانت در باب علیت دورههای مختلفی را سپری کرده است، در این مقاله تنها با دوره پس از نقد عقل محض سر و کار داریم.</P>
خلاصه ماشینی:
"« (Ibid, B 332) کانت در تشابه دوم شش دلیل برای اثبات اصل علیت ذکر نموده است که پنج دلیل نزدیک به هم هستند اما یکی از این شش دلیل - دلیل چهارم در ویرایش اول و دلیل پنجم در ویرایش دوم - با بقیه متفاوت است، که ابتدا به پیروی بعضی شارحان کانت همین دلیل را ذکر میکنیم، کانت میگوید: اگر این امر قانون ضروری احساس ما است و بنابراین شرط صوری هر ادراکی است که زمان قبلی ضرورتا زمان بعدی را تعین میبخشد )تا آن جا که جز با گذر از زمان قبلی نمیتوان به زمان بعدی رسید(، این نیز یک قانون گریزناپذیر تمثل تجربی توالی زمان است که پدیدههای زمان گذشته هر تقرر و وجودی را در زمان آینده تعین میبخشند، و پدیدارهای بعدی به عنوان حوادث نمیتوانند رخ دهند، مگر این که وقوع پدیدارهای پیشین در زمان تعین یابد.
چگونه از تقدم و تأخر اجزاء زمان میتوان رابطه علی پدیدارها را نتیجه گرفت؟ به نظر میرسد نقد یووینگ بر کانت وارد است زیرا چگونه میتوان از حکمی که به طور تحلیلی و ضروری درباره زمان - منتزع و مجرد از حوادث واقع در زمان - صادق است یعنی این حکم که زمان قبلی تعین بخش زمان بعدی است، اصل علیت را - هر پدیدهای علتی مقدم بر خود دارد که آن را به وجود آورده است - نتیجه گرفت."