چکیده:
در بخش اول دیدگاه مکاتب مختلف اقتصادی به طور اجمال در این خصوص بررسی و کانالهای گوناگونی که یک سیاست پولی میتواند در اقتصاد اثر بگذارد، مورد توجه قرار گرفت. در این بخش الگوها، روشها و ابزارهای مورد استفاده در مطالعات تجربی مورد بحث قرار خواهد گرفت. موارد ذکر شده جهت برآورد تأثیر سیاستهای پولـی در اثر تـوسعه روشهای اقتصادسنجی (از جمله توسعه الگوهای سری زمانی) و تغییرات در پرسشهای خاص پیشروی هر الگوی نظری در طول زمان تکامل یافته است. این فرایند از مطالعه فریدمن و شوارتز (b1963) که به تعبیر لیدلر (1978) از رویکرد تاریخدانان در مقابل روشهای اقتصادسنجیدانان استفاده کرده بودند، شروع شده و تا روشهای پیشرفتهتر همانند الگوهای تبدیلی، کلانسنجی و الگوهای خودهمبسته برداری ادامه دارد.
خلاصه ماشینی:
در مطالعه سال ١٩٧٧ وي به اين نتيجه دست يافت که تنها بخش پيش بيني نشده حجم پول (سياست هاي پولي ) بر فعاليت هاي اقتصادي تأثير داشته و رشد واقعي پول متغيري نامربوط براي تحريک اقتصاد است .
آنها به منظور بررسي رابطه توليد و پول از مدلي شبيه الگوي سنت لوييس استفاده نمودند با اين تفاوت که متغير سياست مالي در معادله هاي آنها حضور ندارد و متغيرهاي پولي عبارتند از مقادير جاري و باوقفه (دو وقفه )، حجم سپرده هاي ديداري ، حجم اسکناس و مسکوک و پايه پولي که به دو صورت حقيقي و اسمي در معادلات برآورده شده حضور دارند.
اما کلمن ٢ (١٩٩٦) با ترکيب اين نگرش يعني الگوسازي واکنش همزمان بانک مرکزي (از طريق پايه پولي ) و شبکه بانکي (از طريق خلق پول و حساب هاي سپرده اي ) به تحولات اقتصادي و در قالب يک الگوي تعادل عمومي تصادفي که درآن پول به صورت درون زا تصريح شده است سعي در توضيح همبستگي ميان پول وتوليد در تقدم و تأخرهاي متفاوت داشت .
در مطالعه بانک بين المللي تسويه که شامل نه کشور اروپايي به همراه ژاپن ، کانادا و ايالات متحده بود اثر يک درصد افزايش نرخ بهره که دو سال پياپي طول مي کشد و سپس به ميزان پايه برمي گردد در قالب الگوهاي کلان سنجي بانک مرکزي کشورهاي مذکور شبيه سازي شده و سهم هر يک از کانال هاي انتقال پولي را احصا شده است .