چکیده:
شناخت نگرش موجود به هویت زن مسلمان در شرایط کنونی جامعة ایران که از یک سو با گرایشهای سکولاریستی مواجه است و از سوی دیگر در معرض افکار رادیکال فمینیستی قرار دارد، میتواند گامی اولیه در جهت بازشناسی و احیای هویت دینی زن مسلمان باشد. از این رو در پژوهش حاضر که در شهر تهران به انجام رسیده، ابتدا به شناسایی ویژگیهای زن مسلمان از منظر متون دینی و صاحبنظران این عرصه و سپس به توصیف نگرش شهروندان تهرانی به هویت دینی زن مسلمان پرداخته شده و در نهایت عوامل مؤثر بر این نگرش شناسایی و تبیین شده است. بر اساس یافتهها بیشترین نگرش مثبت در وهلة نخست به بعد انسانی هویت زن و سپس به بعد خانوادگی و بعد اجتماعی ـ اقتصادی مربوط بوده و کمترین اجماع و توافق دربارة بعد سیاسی هویت زن مسلمان ابراز شده است. همچنین بر اساس تحلیلهای دوبعدی هویت شخصی، میزان دینداری، نوع ارزشها و نگرشها، جنسیت، وضعیت تأهل و اشتغال با متغیر وابسته رابطة مستقیم و معنادار داشتهاند. از این رو هرچه تعریف افراد از خودشان مثبتتر، میزان دینداری آنها بالاتر، ارزشها و نگرشهایشان سنتگرایانهتر و تحصیلاتشان بیشتر بوده، نگرش مثبتتری به هویت دینی زن مسلمان اظهار کردهاند. بر اساس نتایج رگرسیونی از میان عوامل مورد مطالعه ابتدا «میزان پایبندی دینی»، سپس «جنسیت»، «وضعیت تأهل»، «میزان تحصیلات» و «هویت شخصی» به ترتیب بیشترین تأثیر را بر متغیر وابسته نشان دادهاند.
خلاصه ماشینی:
"2. بعد شناختی نگرش به هویت دینی بر اساس یافتههای مربوط به بعد شناختی نگرش به هویت زن مسلمان در ارتباط با هویت انسانی زن مسلمان، 93 درصد پاسخگویان با برابری زن و مرد در هدف خلقت و 5/74 درصد آنان با اینکه زن در جایگاه انسانی با مرد برابر و ملاک برتری او نیز همچون مرد تقواست موافق بوده و 84 درصد آنها ابراز کردهاند که زن مسلمان دارای الگوی عملی برای زندگی است.
در همین باره و با توجه به مخالفت سیدرصدی پاسخگویان با برابری نقش و جایگاه سیاسی زنان و مردان مسلمان و توانایی زنان در تصدی موقعیتهای بالای اجتماعیـ سیاسی، باید یادآور شد از آنجا که ارزشها، نگرشها و باورهای فرد عمدتا بر اساس تجربیات زندگی او شکل میگیرد و در جامعة ایران هنوز امکان و فرصت تصدی این موقعیتها برای زنان فراهم نشده تا آنان بتوانند تواناییها و شایستگیهای خود را نشان دهند، افراد مورد مطالعه در این زمینه تجربیات موفقی را درک نکردهاند، لذا طبیعی است که در این زمینه تردید وجود داشته باشد.
مطابق پیشبینی چارچوب نظری تعاملگرای ما، تأثیر عوامل فردی (پایبندی دینی، جنسیت، تأهل و هویت شخصی) بر نگرش به هویت زن مسلمان بیشتر از جایگاه ساختاری (تحصیلات و اشتغال) بوده، زیرا جنسیت در نحوة اجتماعیشدن و تجربیات زندگی تأثیر مهمی دارد، تأهل سبب گسترش دامنة تعاملات اجتماعی و آگاهیهای فرد میشود و هویت شخصی نیز الگویی برای فهم همة ارزشها و نگرشهای فرد است و نتایج پژوهش بهویژه نتایج دقیقتر رگرسیونی این رویکرد را تأیید کرده است."