چکیده:
در این مطالعه به بررسی سرمایة اجتماعی در محلات مساعد و نامساعد شهر تهران پرداخته شده و ابعاد سرمایة اجتماعی، عینی و ذهنی، و مؤلفههای آن همچون حمایتهای اجتماعی، روابط، مشارکت، آگاهی، همیاری و اعتماد اجتماعی در این محلات با یکدیگر مقایسه شدهاند. در این زمینه از نظریات سرمایة اجتماعی و ادبیات تأثیر محله و بخصوص نظریات ویلسون،هاردینگ و تورنی درباب تأثیر زندگی در محلات نامساعد بر رفتارهای اجتماعی افراد استفاده شده است.جامعة آماری این تحقیق جمعیت 15 تا 65 سال ساکن در محلات تهران است. محلات تهران با توجه به سه شاخص وضعیت اقتصادی، سواد زنان و مهاجرت، به سه دستة مساعد، نیمهمساعد و نامساعد تقسیم و از هر دسته 10 محله بهطور تصادفی انتخاب شده است. اطلاعات این پیمایش با استفاده از تکنیک پرسشنامه از بین 450 نفر از ساکنان این محلات جمعآوری شده است.نتایج تحلیل واریانس بیانگر وجود تفاوت در میزان سرمایة اجتماعی عینی و ذهنی افراد در محلات مختلف بوده است. بهگونهای که در محلات مساعد در مقایسه با محلات نامساعد، شبکة روابط افراد گستردهتر، میزان آگاهی، مشارکت، حمایتهای اجتماعی و همیاری ایشان هم بیشتر بوده است، اگرچه میزان اعتماد در محلات نامساعد بالاتر گزارش شده است.در نهایت، یافتههای تحقیق داعیة نظریههای یادشده را مبنی بر محدودبودن منابع و فرصتها در محلات نامساعد نسبت به محلات مساعد دربارة سرمایة اجتماعی تأیید میکند.
خلاصه ماشینی:
"در مجموع و بر اساس اطلاعات بهدستآمده میزان سرمایة اجتماعی افراد و ابعاد آن شامل سرمایة اجتماعی ذهنی که دربردارندة اعتماد، آگاهی و هنجارهای همیاری میشود و همچنین سرمایة اجتماعی عینی که شامل شبکة روابط، حمایتهای اجتماعی و مشارکت میشود، در محلات مساعد بهطور معناداری از محلات نیمهمساعد و نامساعد بیشتر است.
نظریهپردازان سرمایة اجتماعی در مباحث مربوط به شکلگیری سرمایة اجتماعی بسیار به این مسئله توجه داشتهاند؛ از جمله ویلسون که در طی مطالعات و نظریهپردازیهایش بر نقش محلات و شرایط اجتماعی و اقتصادی آن بر رفتارهای اجتماعی افراد تأکید کرده معتقد است که زندگی در محلاتی که بهلحاظ اجتماعی و اقتصادی نامساعد است، فرصتهای ساکنان را برای مشارکت، دریافت حمایتهای اجتماعی و گسترش روابط کاهش میدهد، این امر منجر به آن میشود که ساکنان این محلات نتوانند از بند فقر و محدودیتهایی که بهواسطة کمبود منابع و امکانات برایشان ایجاد شده رها شوند و این چرخة نادرست در میان آنان بازتولید میشود و فرصت رشد و ترقی را از آنان سلب میکند.
این تفاوت در همة عناصر عینی شامل مشارکت اجتماعی، دریافت حمایتها و گستردگی شبکة روابط گزارش شده است که میتواند حاکی از محدودیت فرصتها و منابع در دسترس ساکنان باشد و همانگونه که در مباحث نظری اشاره شد، چرخة زندگی این افراد را در مسیر نادرستی قرار دهد و حتی اگر انواع خاصی از اعتماد در این محلات کمی بالاتر از دیگر محلات باشد، نوع کارآمدی از سرمایة اجتماعی در این محلات مشاهده نمیشود."