خلاصه ماشینی:
"مؤلف در صفحاتاول کتاب متوجه بوده است که نباید زبان را تابععروض قرار دهد اما این خود مشکل بزرگ دیگریتولید کرده است فی المثل در صفحات 1 و 2 و 7اشعاری را بقول خود به قطعههایی(صفحه 1)تقسیم کرده و حال آنکه تلفظ بعضی از قطعههاممکن نیست مثلا مصراع«کزویست پیروزی ودستگاه»بصورت: کزویس ت پیرو زی دس تگاه تقطیع کرده که قطعه دوم و چهارم چون با دو حرفساکن آغاز میشود تلفظ آنها ممکن نیست مگر اینکهبه شیوه سنتی بخاطر مطابقت شعر با وزن حرف«ت»را به غلط کسره بدهیم.
حال آنکه این«ها»همه جا حرکت محسوب نمیشود بلکه در بسیاری ازاشعار،بضرورت وزن کشیده تلفظ میشود(باصطلاحقدیم اشباع میشود)و در این صورت فقط یکحرکت محسوب نمیگردد،زیرا باندازه یک مصوتبلند ممتد تلفظ و محاسبه میشود و عجبا که در شعریکه مولف برای مثال آورده است«ها»در مصراع اولکسره است و در مصراع دوم کسر ممتد(طبقاختیار شاعری ممتد شده است): {Sیکی نامه سوی برادر به درد#نبشت و سخنها«همه»یاد کردS}در شماره 4 آمده که در تقیع«ن»ساکن حذفمیشود بشرطی که ما قبل آن حرف ساکن باشدو قبلا گفتیم که باید گفته شود بشرطی که ما قبل آنمصوت بلندباشد(چنانکه خواجه نصیر گفته).
بعلاوه در جای که بصورت ضمه تلفظ میشودهمیشه فقط یک حرکت به حساب نمیآید بلکهبضرورت وزن(طبق اختیار شاعری)باندازه مصوتبلند کشیده تلفظ و محاسبه میگردد مثلا در مصرعدوم این شعر در صفحه اول کتاب: {Sجز از رای و فرمان او راه نیست#خور و ماه ازین دانش آگاه نیستS}در شماره 7 آمده که واو بیان حرکه مثل واو آخرکلمه(تو)و(کذا)نیز ساقط و حرکه تلقی میشود."