خلاصه ماشینی:
"کسانی که کار و تلاش میکنند دیگر توسط حزبیا اتحادیۀ کارگری نمایندگی نمیشوند،که این خود در حقیقت ملغیکنندۀ حق نمایندگی کردن آگاهی آنها از طرف حزب و یا اتحادیۀکارگری است.
این یک مبارزه برای نائل شدن بهآگاهی ecneicsnoc ed esirp ناگهانی نسیت(اکنون مدتی است کهتودهها به آگاهی به عنوان دانش دست یافتهاند و آگاهی به عنوانسوژه توسط بورژوای تحت کنترل در آمده و اشغال شده است)،بلکه برای تحلیل بردن و تسخیر آمریت-نه توسط باز پس گرفتن آنجهت آگاه کردن تودهها-همراه با همۀ کسانی است که برای آنمبارزه میکنند.
رفورم یا توسط مردمی طراحی شده کهمدعی نمایندگی بوده،و پیشۀ سخنگویی به نام دیگران را برگزیدهاند-که این خود نوعی توزیع و تقسیم آمریت،یعنی توزیع قدرتی است کهتوسط افزایش سرکوب مضاعف میشود-و یا توسط کسانی درخواستشده که بیش از هر کس به آن اهمیت میدهند،که در این صورتنمیتوان نام رفورم بر آن نهاد:در اینجا«رفورم»به صورت عملی انقلابیدر میآید که،به جهت ویژگی جانبدارنۀ آن،در طلب به زیر سئوالکشیدن کل ساختار قدرت و سلسسلۀ مراتب آن است.
این سئوال بلافاصله در ذهن انسان خطورمیکند که:چرا مردمی که واقعا سودی ندارند پیروی کرده و حتی،باگدایی برای بخشی کوچک،به شدت از آمریت حمایت میکنند؟آیامیتوان گفت که،در ارتباط با سرمایه گذاری tnemtsevni ،هماقتصادی و هم ناخودآگاه،مصلحت آخرین حرف نیست؟سرمایهگذاریهای دیگری مانند خواستها وجود دارند که توضیح دهندۀاین امر هستند که چگونه در برخی موارد انسان میتواند آرزومند باشد-نه بر ضد مصلحت خود،چرا که سود و مصلحت همیشه در جایییافت میشود که خواستهها آنرا قرار دهند-بلکه خواستههایی درسطحی وسیعتر و عمیقتر از آنچه سود و مصلحت فرد است."