خلاصه ماشینی:
"اینکه یکی پیدا شود،به قول نویسندگان تاریخچۀ ادبیات داستانیمعاصر ما،شکل داستان کوتاه غربی را وارد نثر هنری ایران کند ودیگری تحت تأثیر فراواقعیتگراهای فرانسوی(سوررئالیستها)وکافکا و جویس و پروست و دیگر نوگرایان غربی-در آن زمان-آثاری به وجود آورد،وهم او و مقلدانش،از یک سو ذوق زده و باعجله،اساس فلسفی و روانشناختی داستانهایشان را بر مبنایاندیشههای مخدوش و انحرافی فروید بگذارند و از سویی دیگر،بعدها،عدهای دیگر،بکوشند در داستانهایشان انسان الهی ایرانی رابه زور،در چارچوب تنگ و نامتناسب آراء و افکار فلسفی و(به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود)تاریخی و جامعه شناسی مارکس و انگلس و لنین بچپانند و اصولفنی کار خود را هم طابق النعل بالنعل از واقعیتگرایی انتقادی نوعخاص گورکی یانه و واقعیتگرایی سوسیالیستی(!)او و دیگر پیروانشبگیرند،در نهایت ممکن است-اگر استعداد کافی را در این زمینهداشته باشند-موفق به پدید آوردن آثاری-به لحاظ فنی-چشمگیربشوندآاما این گونه آثار نه دقیقا هویتی مشخص که بتوان آنگ اینقلمرو خاص از جهان بر آنها زد را دارند و نه-همچنان که گفتهشد-برای همان شرقیها و غربیها،تازگیای در خود خواهندداشت-هرچند به دلایل تبلیغاتی سیاسی و فکری،مبلغان آناندیشهها و مبانی در قبلهگاهشان،به شکلهای مختلف تشویقشانکنند و بکوشند تا برای آنان شهرتی فراملی و فرامنطقهای،دست وپا کنند.
به عبارت دیگر،آن جریانی که در واقع بایست از همان ابتدایپایگیری داستاننویسی معاصر در کشور ایجاد میشد و روندداستاننویسی ما را بسیار از آن که بود پیشتر میبرد،د راین زمانایجاد شد:نسبت عناوین کتابها و مقالات حاوی بحثهای نظری(تئوریک)در زمینه داستان،به عنوان خود داستان،به میزانی قابلتوجه،به سود آثار دستۀ اول تغییر کرد؛و ترجمۀ برخی رمانهایدشوار،که بیشتر میتوانند جنبه آموزشی و درسی داشته باشند اما بهسبب دشواری ترجمه آنها و نیز نبود خواننده کافی برایشان،هیچمترجمی جرأت یا رغبت نزدیک شدن به آنها را نداشت،در دستورکار ترجمه قرار گرفت."