خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود)*مشیت علایی نقد کتاببا طعم مرگ در ذائقهبررسی دو دفتر«باغ و جهان مردگان»و«شعر چیزیست شبیه گرگ»منصور اوجی (به تصویر صفحه مراجعه شود)عنوان مقاله برگرفتی است از مصراع اول شعر همین«با طعم مرگ،در ذائقه میآییم»که با مصراع بعدی-«و با طعم حیات،در دهان میرویم»-شعری را در کمال ایجاز و مشخصا اوجیوار میسازد،اما اوجیبه این بیان فشرده،پرتصویر و مضمونوار اکتفا نمیکند و با چند جملهی ندایی و احساسی،با هدفشرح و بسط دو جملهی خبری و محکم نخستین،شعر را از وحدت ساختاری آن دور میکند.
کاتالوگ کردن از ابزارهایی است که اوجی آن را به کرات و افراط به کار میگیرد و غالبا آن را جایگزیناستدلال شاعرانه میکند،از جمله در شعرهای«زنجرهها»،«اما»،«اما سگ را»،«نوبت شغالها»،«دریک کلام»،«عکس»،«و نه،حتی»و«مردن آدمی»،که در آنها شاعر به ردیف کردن محض انبوهی از اشیااکتفا میکند و در نتیجه از تأثیر و تأملبرانگیزی ایماژیستی و مینیمالیستی شعرهایی چون فروغ فرخزادو پشت این چهره و بسیاری از قطعات دو مجموعه دفتر میوهها و شاخهای از ماه دور میشود.
در تشبیهی دیگرشعر را با خاک برابر میکند و عقیده دارد که زبان مردهزبانی است که شعری در آن سروده نشود،همچونخاکی را در آن گلی نشکفد،سادگی و شفافیت را بالاترین فضایل شعری میداند-و این نکته را در مقدمهیکتاب خود نیز یادآور شده است3-و به همین دلیل شاعرانی را که در کارشان ابهام میآفرینند«احمق» خطاب میکند(لحن پایانی شعر مفاخره و معارضهجویی شاعران عهد فئودالیته را به خاطر میآورد)،همچنانکه در شعر عاشق صبح دشوارنویسی را ملازم تاریکاندیشی میداند."