چکیده:
مسئله شر همواره یکی از مهم ترین مسائل فلسفی بوده و هست. با توجه به اعتقاداتی که در زمینه وجود خدا و صفات الاهی وجود دارد نسبت میان مسئله شر، و وجود خدا و صفات او در تاریخ فلسفه به صورت یک مشکل و معما مطرح بوده و لذا فیلسوفان و متکلمان در طول تاریخ راه حل های مختلفی را عرضه کرده اند. از آنجایی که این راه حل ها به صورت مستقل و تکبعدی طرح شده اند، چندان توفیقی در حل این مسئله نداشته اند. در این مقاله می کوشیم با توجه به ابعاد مختلف مسئله شر و با استفاده از رهیافت ترکیبی، که عبارت است از ترکیب منظم راه حل ها به صورت یک مجموعه زنجیره وار، راه حلی برای این مسئله عرضه کنیم.
خلاصه ماشینی:
"(ابن سینا،1375،ج 3،ص 322؛ملا صدرا،همان،ص 7) این خیرات چقدر ارزشمندند؟آیا میتوان برای رسیدن به یک امر عادی،هرقدر که خوب باشد،وجود این همه سختیها را پذیرفت یا باید یک امر ارزشمند باشد؟به راستی وجود شر چه نقشی دارد و تا چه حد در رسیدن ما به خیرات مورد توجه است؟ راهحل پنجم:شر لازمه اختیار انسان است؛این راهحل که به نظر فیلسوفانی همچون جان هاسپرز و مکی جدیترین و مهمترین راهحل برای مسئله شر است،ظاهرا اولینبار توسط ایرنائوس مطرح شده است.
c اکنون شاید مهمترین و حساسترین پرسش:خود را از زبان فرد مبتلا به شرور چنین نمایان سازد که راهحلهای شرور اگرچه در مورد کلیات صحیح و یا حتی ضروری باشد اما در مصادیق،یعنی مواردی که افراد دارای شرایط و موقعیت مساوی هستند،چرا این سختیها و رنجها بر سر شخص(الف)فرود میآید،حال آنکه بر شخص(ب)وارد نمیشود،در صورتی که وقوع آن شر برای دیگران نیز ممکن است؟حتی در آنجایی که شرایط مساوی نیست امکان آن بود که شرایط مساوی برقرار شود.
(دکارت،1361،ص 91) اما یک مخلوق مشخص میتواند در مقابل دکارت این پرسش را مطرح کند که اگرچه من در یک کل معنا دارم،اما آیا من که به تنهایی ناقص و رنجورم وجود ندارم؟آیا اعتبار من باید همیشه با کل در نظر گرفته شود و سختی و رنج من نباید معتبر شمرده شود؟در هر صورت مشکل اساسی این است که چرا من این قطعه از جورچین عالم باشم و دیگری این نقش منفی را بازی نکند،درحالی که او بر من امتیازی ندارد و همچنین در برخی موارد واقعا نمیتوان فایدهای برای آن برشمرد؟ راهحل یازدهم:شر معلول جهل است؛این راهحل مبتنی بر نوعی معرفتشناسی است که علم و شناخت انسان را ناقص و خطاپذیر میداند."