چکیده:
غرب و مفاهیم و اندیشههای مرتبط با آن مثل لیبرالیسم، مدرنیته، دموکراسی، سرمایهداری، سکولاریسم، تکنولوژی، توسعه و غیره موضوعهایی است که برای کشورهای غیرغربی مسئلهساز شده است. برخی افراد در توصیف لیبرالیسم، به عنوان اصلیترین و مهمترین اندیشه در دوران معاصر، تعبیر «نظریه مدرن تمدن غرب» را به کار میبرند. اندیشه لیبرالیسم و برخی جلوههای غرب و تمدن آن به کشورهای دیگر، از جمله ایران، به صورت واقعی و یا وارونه سرایت کرده است؛ برخی با آن همراه شدند و آن را پذیرفتند و برخی با آن مقابله کرده و به طرد، رد یا نقد آن پرداختهاند. همراهی با مدرنیته در اهمیتدادن به قانون و مشتقات آن نظیر قانون اساسی، پارلمان، برابری، مساوات، حق رای و محدود کردن قدرت پادشاه تبلور یافت؛ مقابلهکنندگان نیز با قانون بشری، آزادی همهجانبه، برابری میان همه (مسلمان و غیرمسلمان)، سکولاریسم (جدایی دین از دنیا)، آزادی بیان گسترده و آزادی عقیده، مخالف بودند؛ مخالفان و منتقدان نیز نسبت به آزادی، قانونگذاری، عدالت و مساوات، تعریف خاص از انسان و شناخت و هستی و غایت زندگی از نوع غربی مخالف یا منتقد بودند. در این مقاله به بررسی دیدگاههای سید احمد فردید میپردازیم که از جمله کسانی است که از منظر غربستیزی و با رویکردی از نوع علّی و معلولی، در مخالفت با غرب و ابعاد لیبرالیسم (مبانی، ارکان و نتایج منتسب به لیبرالیسم) دیدگاههای انتقادی مطرح میکند.
خلاصه ماشینی:
"(همان، ص205) این عبارات دلالت بر این دارد که علم جدید و غربی، از نظر فردید علم پندار و ظاهر و نفسانی است؛ در آن شکر نیست؛ تقوی و ورع و راز و نیاز با خدا نیست؛ از حق و حقیقت خبری نیست؛ اصالت موجود است لذا معتقد است با توجه به ویژگیهایش مبنای عمل قرار گیرد، چراکه عین تدانی از تعالی و ترقی و فرار از حق و حقیقت است، لذا به اصل حاکمیت علم در نظر غربیها و لیبرالیستها و نتایج آن انتقاد دارد و زمانی که میگوید علم جدید و غربی، انسان امروز را به سمت تسلیحات و رقابت سیاسی و صنعت کور و توالی فاسد کشانده است به نتایج دیدگاه لیبرالیستها در این زمینه انتقاد دارد.
(همان، ص53) این عبارات دلالت بر این دارد که از نظر فردید امروزه با هدف قرار دادن دنیا و اصالت دادن به آن، «عالم وارونه شده» است؛ باطن دنیا بیمحتوا شده و در آن از فرهنگ خبری نیست، چراکه به خدا توجه ندارد و «شیطانی و نفسانی» است در حالی که باید هم به «دنیا» (زمان فانی) توجه کرد و هم «آخرت» (زمان باقی).
این عبارات دلالت بر این دارد که فردید مخالف و به نوعی منتقد روش تحصلی یا همان «پوزیتیویسم» مورد تأیید لیبرالیستها است، چراکه آن را کافی نمیداند؛ معاشی است؛ از تقوی و ورع و راز و نیاز با خدا دور است؛ دچار توالی فاسد شده است؛ فکرحصولی، قلابی است؛ پایان تاریخ است؛ عین تدانی از تعالی و ترقی و فرار از حق و حقیقت است؛ اصالت موجود و زمان فانی است؛ تمامیت یافتن در غربزدگی است."